عاشقی به سبک ونگوک اثر محمدرضا شرفی خبوشان در ۲۱۲ صفحه و در سال ۱۳۹۳ توسط انتشارات شهرستان ادب منتشر شده است. کتاب صوتی این اثر نیز توسط «قناری» ناشر کتاب صوتی منتشر شده است که دقایق نخست آن را میتوانید بشنوید. مهیار ستاری و نادر علیمردانی خوانش این کتاب را انجام دادهاند.
محمدرضا شرفی خبوشان یکی از بهترین داستاننویسان حال حاضر کشور است که در سالهای اخیر جوایز متعدد ادبی را به خود اختصاص داده و در سال جاری دبیر علمی جایزه جلال هم بوده است.
کتاب عاشقی به سبک ونگوک داستان مردی به نام البرز است که پسر خانواده سرایدار عمارت خسروخانی، یکی از تیمسارهای ارتش پهلوی است و از کودکی عاشق نازلی، دختر خسروخانی شده است. عشقی که به دلیل نقاش بودن نازلی، او را به دنیای هنر کشانده و حالا او را به لانه سگ نشانده تا به خواسته معشوق، سر از کار پدر درآورد که آیا خسروخانی ازدواج مجدد کرده است یا خیر. البرز در حین سرک کشیدن به کار صاحب عمارت و در جریان مکالمات او با دوستان نزدیکش، پی به وقایعی میبرد که در دنیای هنر و نقاشی از آن بیخبر نگه داشته شده بود. وقایعی از جنس اعتراضات انقلابی مردم و وقایعی از جنس اینکه او پسر سرایدار نیست!
این کتاب جذاب و روان و خواندنی، کاندیدای جایزه کتاب سال بود و امسال نیز توانست جایزه برترین کتاب جشنواره شهید اندرزگو را به خود اختصاص دهد.
نسخه کاغذی این کتاب را میتوانید از پاتوق کتاب فردا با قیمت ۲۸۸۰۰ تومان خریداری نمایید. همچنین نسخه صوتی کتاب را میتوانید از فیدیبو، طاقچه، نوار و کتابراه با قیمت ۱۹۴۰۰ تومان خریداری نمایید.
فرهنگ اصیل اسلام فرهنگى است پویا نه متحجر، انقلابى -نه فقط یک بار ، نه فقط براى برانداختن یک رژیم- آیا انقلاب شما تمام شده است؟ بزرگترین مایه تأسف ما این است که دو روز بعد از در دست گرفتن قدرت و حکومت عده زیادى از مردم خیال کردند بحمداللّه انقلاب کردیم، کشته دادیم، خون دادیم، پیروز شدیم و دیگر تمام شد. واى بر آن انقلاب و انقلابى که در بامداد پیروزى بخواهد به محیط آرام و آسایش دهنده انقلاب پیروز شده دل ببندد و با شهادت و مبارزه و پیکار خداحافظى کند. واى بر آن انقلاب و انقلابى. با کمال تأسف باید بگویم، در این شش ماه که از پیروزى انقلاب مىگذرد، از این طریق ما ضربههاى شکننده و سهمگین خوردهایم. خیلى از مردم را مىبینیم که در زندگى روزانه انگار نه انگار که ما انقلاب داریم . زندگیمان از نظر مصرف، زندگى مردمى است که انقلابشان را تا آخرین مرحله پیروزى تمام کردهاند. رو آوردن به مصرف، رو آوردن به زندگى روزمره، دچار بیمارى خطرناک روزمرگى شدن، بزرگترین خطر است براى انقلاب.
برادران و خواهران! ما تا سالها انقلابمان با تمام خصلتهاى آن، زمان لازم دارد. دشمنان ما مىخواهند از این طریق که به ما الهام کنند که بروید آرام گیرید، استراحت کنید، سعادت و لذت و خوشى و شادى یکجا نصیبتان شد، دیگر چه مىخواهید؛ مىخواهند روحیه انقلابى را در جوانهاى ما و زن و مرد ما، در پیر و جوان ما افسرده کنند. مىخواهند شور انقلابى ما را بخوابانند. بیدار باشیم، هوشیار باشیم. کدام انقلاب است در دنیا که در صبح پیروزیش کار خودش را تمام شده یافته باشد . خودآگاهى انقلابى، شور انقلابى باید همچنان ادامه یابد. تا کى؟ من گفتم تا سالهاى سال؛ بگذارید بگویم تا بىنهایت، بگذارید بگویم جامعه اسلامى جامعهاى است که تداوم انقلاب در آن پایانِ زمانى ندارد.
چهار سال پیش و انتخابات مجلس نهم بود. شایعه کردند که احمدینژاد و جریان موسوم به انحرافی قصد دارد مجلس نهم را تسخیر کند و با پولهای هنگفت دولتی میخواهد برای کاندیداهای مدنظر خود بخصوص در شهرستانها تبلیغات کند و راه را برای ریاست جمهوری مشایی در سال 92 هموار نماید. اصولگرا و اصلاحطلب بر این موضوع اتفاق نظر داشتند و خط تخریبی هزینه 700 میلیون تومانی دولت برای تبلیغات هر کاندیدا در رسانهها به شدت پررنگ شد.
احمدینژاد با سکوت و تنها یک جمله مطایبه آن عملیات روانی را پاسخ داد: «نفری هفتصد میلیون تومان؟ حاضر و آمادهاش ارزانتر است!»
پس از انتخابات مجلس نهم و عدم دخالت احمدینژاد در آن بود که برخی از مردم که بسیاری از شایعات دروغ علیه احمدینژاد را باور کرده بودند، متوجه شدند که خط تخریبی علیه رئیس جمهور وقت چه میزان ناصواب است و حتی برخی تشکلهای دانشجویی در آن زمان و بخصوص بدنه آنها علیه ترویج کنندگان «جریان انحرافی» موضع گرفتند.
زمان سپری شد؛ نزدیک انتخابات مهم ریاست جمهوری سال 92 شدیم؛ همان خط تخریبی علیه رئیس جمهور وقت که دوباره اصلاح طلب و اصولگرا در آن اتفاق نظر داشتند، گفتند در صورت ردصلاحیت مشایی در انتخابات، احمدینژاد فتنه 92 را راه میاندازد، فتنهای که پیرامون به مرکز است و از شهرستانها شروع میشود و به تهران کشیده میشود. گفتند احمدینژاد دو وزیر دیگر را برکنار میکند تا کابیته از اعتبار بیفتد و خودش سرپرست تمام وزارتخانهها از جمله وزارت کشور شود و به این وسیله مانع از برگزاری انتخابات شود! بقیه اتهامات بماند اما شوخی ماجرا آنجا بود که کار را تا آنجا وسعت دادند که گفتند احمدینژاد جلوی توزیع سراسری آرد در کل کشور را میگیرد!
یادمان هست که هیچکدام از این اقدامات انجام نشد و انتخابات در کمال آرامش صورت پذیرفت و دولت دهم بهترین همکاری را برای تحویل دولت به رئیس جمهور جدید داشت.
روحانی رئیس جمهور شده بود اما در بسیاری از روزها این احمدینژاد بود که تیتر یک روزنامهها بخصوص روزنامههای اصلاح طلب میشد. از همان موقع کوچکترین تحرک احمدینژاد و حتی حضور در مجلس ختم او را برای تسخیر مجلس دهم تعبیر میکردند. احمدینژادی که سکوت اختیار کرده بود و هیچ موضعگیری سیاسی در دو سال و نیم گذشته نداشته مگر بیان کلیات انقلاب اسلامی. اما تا همین چند هفته قبل خطر او و یاران او را برای ورود به مجلس مستمرا تکرار میکردند... و در این روزهای تبلیغات انتخاباتی، احمدینژاد بیانیه رسمی میدهد که از هیچ کاندیدایی حمایت نخواهد کرد.
بحث بر سر احمدینژاد نیست. کارنامه او و نقاط قوت و ضعف او مشخص است. بحث بر سر این است که یادمان هست چه کسانی چه دروغهایی گفتند و چگونه تخریب اذهان عمومی کردند؛ چه کسانی دنبال قدرت بودند و منافع شخصیشان؛ و از همه مهمتر چه کسانی شعار حمایت از انقلاب میدادند اما برعکس روح انقلاب عمل میکردند و با دروغ و تهمت و زیر پا گذاشتن اخلاق، قدرتپرستی خود را اثبات میکردند. دروغگویان بدانند اگر حافظه خودشان ضعیف است و یادشان رفته در چند سال گذشته چه کردهاند، حافظه مردم ضعیف نیست و میدانند چه کسانی تشنه خدمت به آنها هستند و چه کسانی شیفته قدرت.
روز میلاد امام زمان (عج) به مراسم قدردانی از مردی رفتم که یاد امام زمان (عج) را نه تنها در میان دوستداران حضرت، بلکه در تمامی جهان برجسته کرد. محمود احمدینژاد را 3 بار از نزدیک دیدهام. یک بار در جریان تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری سال 84 در دانشگاه اصفهان، یک بار در جمع صمیمی دانشجویان در بازگشت از ژنو (اجلاس دوربان 2) در سال 88 و بار دیگر در همایش قدردانی از خادم جمهور در سال 92. احمدینژاد سال 92 را همان احمدینژاد سال 84 یافتم با همان باورهای عمیق به اصول اسلامی؛ با همان اعتقاد راسخ به قدرت مردم و همان صمیمیت و سادگی.
حرف سیاسیون، رسانهها و برخی از مردم، کوچکترین تغییری در حرفها و باورهای او بهوجود نیاورده بود و با همان روحیه سال 84 و با تجربه و عملکردی گرانبهاتر، مأموریت را انجام وظیفه برای زمینهسازی ظهور موعود میدانست.
احمدینژاد در این مراسم در پاسخ به کسانی که نگران تحولات سیاسی کشور بودند با روحیهای مثال زدنی گفت: «خیلیها در کشور غصهدار شدند چقدر تماس گرفتند و اظهار نگرانی کردند. من از همه آنها تشکر میکنم، ولی میخواهم بگویم هر موقع خواستید غصه بخورید و دلتان شکست برای یک حقیقت دیگر غصه بخورید. مگر باور ندارید که امام هست؟ مگر باور ندارید که امام حاضر است و حق حکومت جهانی برای امام است؟ 1170 سال است که امام را خانه نشین کردند و حق امام را گرفتند. چند سال است که میگوییم مرید امام هستیم؟ آیا پیرو و عاشق امام، ماموریتی جز برگرداندن امام به راس حکومت دارد؟ برای امام زمان غصه بخورید. مبادا امام فراموش شود و بالاترین غصه این است که این ماموریت به فراموشی سپرده شود که البته به فضل الهی اینگونه نخواهد شد.»
سخن من با کسانی است که او را قدرتطلب میخوانند و ریاکار میدانند. مگر میشود که یک شخص قدرتطلب در حالی که رئیس دولت است، سالها تهمت و توهین و افترا را به جان بخرد و در پاسخ بگوید: «اهانتها به کسی برمیخورد که فکر کند کسی است، من که کسی نیستم!» مگر میشود محض ریا دست پیرمرد و کشاورز و معلم و رفتگر و ... را بوسید؟ اگر میشود لطفا مدعیان ریاکاری احمدینژاد هم در انظار عمومی دست کشاورز و پیرمرد و رفتگر را ببوسند، البته اگر به شأن و جایگاه والایشان آسیبی نمیرسد! اصلا مگر غیر از این است که بخش اعظمی از دشمنیها با احمدینژاد و عدم تحمل او به دلیل منش متفاوت او از بقیه سیاستمداران است؟ مگر نه اینکه یکی از مسئولین به کنایه گفت: «مردم نوکر نمیخواهند، مدیر میخواهند!» زیرا نمیتواند حتی با ریاکاری افتخار خود را نوکری مردم بداند و با آنها دمخور شود؟ و این در حالی است که بنیانگذار جمهوری اسلامی، امام خمینی (ره)، مردم را ولی نعمت میدانست و مسئولین را خدمتگزار.
به نظر من، احمدینژاد یک تراز جدید از انجام مسئولیت را در این 8 سال به نمایش گذاشت و بسیاری از عادات را تغییر داد که به راحتی نمیتوان آنها را نادیده گرفت، زیرا مردم آن را مطالبه مینمایند. از نکات سادهای مانند عدم اجازه انتشار عکس خود در کنار عکس امام و رهبری در ادارات و ... گرفته تا توجه دادن مدام به مأموریت اصلی انقلاب اسلامی که همانا زمینهسازی برای ظهور موعود است.
اینکه رسانهها و بهخصوص رسانههای اصولگرا که گوی سبقت در بیانصافی را از رسانههای بیگانه هم ربودهاند، چه چیزهایی در مورد این مراسم منتشر کردند، مهم نیست. مهم این است که ما آنجا بودیم و میدانیم حقیقت چیست و حتی بدون داشتن رسانههای فراگیر، صدایمان را به جامعه میرسانیم؛ همانطور که احمدینژاد بدون داشتن رسانه فراگیر، صدای انقلاب اسلامی را به جهانیان رساند.
* این یادداشت به عنوان سرمقاله شماره 85 روزنامه سرخط منتشر شده است.
در کوره رقابتهای انتخاباتی میان کاندیداهای احراز صلاحیت شده، هر نامزد برای اینکه بتواند اقبال بیشتری از عموم مردم کسب نماید، سعی مینماید حل مشکلات اقتصادی جاری را وعده دهد. زمانهای مختلفی برای سامان دادن اوضاع اقتصادی با نمادهای مختلف داده میشود. قطعا مشخص کردن زمان، برای ارزیابی وعده توسط افکار عمومی در آینده کار صحیحی است و بالاتر اینکه حل مشکلات اقتصادی مردم باید یکی از مهمترین دغدغههای نامزدها باشد. اما سخن اینجا است که در کنار این مسائل، فراموش نشود که ما برای چه انقلاب کردیم؟ ایرانیان فقط برای زندگی معیشتی بهتر انقلاب نکردند و در کنار این مسئله، موضوعات مختلفی چون استقلال، آزادی، هویت ایرانی – اسلامی، عدالت اجتماعی، رفع فقر و فساد و تبعیض و از همه مهمتر زندگی در چارچوب قوانین اسلامی را خواستار بودند. اگر قرار بود فقط به زندگی معیشتی بهتر قناعت کنیم، نیازی به اهدای این همه شهید در این راه نبود. نامزدهای ریاست جمهوری بخصوص کاندیداهایی که مدعی گفتمان انقلاب و رهبری هستند باید مراقب این مسئله باشند تا اهداف انقلاب استحاله نگردد.
نامزدها به خاطر داشته باشند که ملت ایران وجود خود را، هستى خود را در راه رسیدن به این آرمان بزرگ به میدان آورد.. آنچه که همیشه مطلوب دشمنان بنیانى ایران اسلامی بوده است، سلب هویت از ملت است. وقتى یک ملتى احساس شخصیت نکرد، احساس هویت نکرد، راحتتر زیر بار میرود؛ گذشته او را انکار میکنند، امکانات او را انکار میکنند، قدرتهاى درونى و ذاتى او را انکار میکنند، براى اینکه بتوانند به راحتى آن ملت را در مشت بگیرند. همان کاری که در دوران استحاله فرهنگى، یعنى دوران منحوس پهلوى، در این کشور با شدت ادامه پیدا کرد و روز به روز در آن سالها تقویت شد. کاندیداها باید به جد مراقب اینگونه موارد باشند؛ زیرا جمهوری اسلامی جهت دوران پهلوی را به طور کامل تغییر داد و ملت احساس کرد که ایران اسلامی همان هویت گمشدهای است که باید در جهت رسیدن به آرمانهای آن تلاش و برنامهریزی و مجاهدت به خرج داد.
هویت اسلامی همان چیزی است که هم زندگی بهتر دنیوی و هم زندگی بهتر اخروی را شامل حال ملت میگرداند و قطعا منافع ملی نیز با آن تأمین میگردد. مراقب باشیم که در دوره بیداری اسلامی هستیم و وظیفه ما دوچندان است.