پژوهشگروبلاگ شخصی قاسم صفایی نژاد

۱۱ مطلب در آبان ۱۳۹۰ ثبت شده است

آزاد اندیشی؛ مطالبه‌ی مغفول مانده‏‏‌ی‏ رهبری!

* این یادداشت برای پایگاه تحلیلی تبیینی برهان نوشته شده است.

 

سال 76 سالی بود که رهبر معظم انقلاب، زندگی قرآنی را زمینه ساز آزادفکری جامعه معرفی کردند و سال 81 سالی بود که برای اولین بار پیشنهاد برگزاری کرسی های آزاداندیشی را ارائه فرمودند. از آن روزها، سال های متمادی می گذرد اما آنقدر عملکرد امثال ما در اجرای آن ضعیف بود که ایشان چند هفته پیش فرمودند « من صدبار تاکید کردم...»

تصمیم گرفتیم برای اینکه طعم واقعی ولایت پذیری را بچشیم، منشوری از منظر معظم له آماده کنیم تا در زمینه کرسی آزاداندیشی هم راه را بشناسیم و هم وظایفمان را. ما بر این اعتقادیم که ولایت پذیری آن نیست که برخی ها به عنوان ابزار سیاسی از آن استفاده می کنند بلکه باید در تمامی زمینه ها به خواسته های ولی فقیه گوش سپاریم و عمل نماییم. باشد که ایران اسلامی را بر بام جهان ببینیم.
•    ضرورت آزاداندیشی
راه تعالی فرهنگ، آزاداندیشی است
-    اگر بخواهیم در زمینه‌ى گسترش و توسعه‌ى واقعىِ فرهنگ و اندیشه و علم حقیقتاً کار کنیم، احتیاج داریم به این‌که از مواهب خدادادى و در درجه‌ى اوّل آزاداندیشى استفاده کنیم. [1]
بهترین راه علاج هرج و مرج فرهنگی
-    براى علاج بیمارى‌ها و هتاکى‌ها و مهار هرج و مرج فرهنگى نیز بهترین راه، همین است که آزادى بیان در چارچوب قانون و تولید نظریه در چارچوب اسلام، حمایت و نهادینه شود. [2]
•    آزاداندیشی چیست؟
آزادفکری و عقلانیت، مایه افتخار تشیع
•    آزاد فکرى و عقلانیت شیعه، این دو عنصرِ در کنار هم، مایه‌ى افتخار ماست. تفکرات شیعه، عقلانى است. ما از اول تشیع در تعالیم ائمه (علیهم‌السّلام) به سوى عقل، منطق و استدلال سوق داده شدیم و همین‌طور هم باید عمل بکنیم؛ حتّى در فقه.
•    شما ببینید شاگردان برجسته‌ى امام صادق و امام باقر (علیهما السّلام) در مواردى با حضرت طورى حرف مى‌زدند که حضرت با آنها استدلالى حرف مى‌زدند. «یعرف هذا و اشباهه من کتاب اللَّه عزّوجلّ: ما جعل علیکم فى الدّین من حرج»؛ یعنى به «زراره» یاد مى‌داد که این‌طورى باید از کتاب خدا استفاده کنى؛ یعنى امام روش اجتهاد و استنباط از قرآن را به او یاد مى‌دهد.
•    ما از اول این طورى رشد کردیم؛ شیعه عقلانى و با آزادفکرى رشد کرده است. این را باید قدر دانست و دنبال کرد. [3] 

یادداشت مقالات

مرز انتقاد و تخریب کجاست؟

* این یادداشت برای پایگاه خبری تحلیلی ندای انقلاب نوشته شده است.

 

این روزها یکی از معضلات فضای سیاسی، رسانه¬ای و حتی دانشجویی کشور عدم شناخت درست «نقد و نقدپذیری» و گرفتار شدن در دام «تخریب» است. گاهی اوقات افراد به جای نقد، به تخریب طرف مقابل روی می¬آورند و گاهی اوقات یک دستگاه یا شخص، نقد دلسوزانه طرف مقابل را تخریب می-انگارد.
برای دچار نشدن به چنین اشتباهاتی، سعی کرده¬ایم تا مرزهای نقد و تخریب را از منظر رهبر معظم انقلاب بررسی نماییم.
معنای انتقاد چیست؟
-    انتقاد معنایش چیست؟ انتقاد اگر معنایش عیبجویى است، این نه چیز خوبى است، نه خیلى هنر زیادى مى‌خواهد، نه خیلى اطّلاعات مى‌خواهد؛ بلکه انسان با بى‌اطّلاعى، بهتر هم مى‌تواند انتقاد کند.
-    انتقاد به معناى عیبجویى، اصلاً هیچ لطفى ندارد. شما بنشین از بنده عیبجویى کن، من هم از شما عیبجویى کنم؛ چه فایده‌اى دارد؟ نقد، یعنى عیارسنجى؛ یعنى یک چیز خوب را آدم ببیند که خوب است، یک چیز بد را ببیند که بد است. اگر این شد، آن وقت نقاط خوب را که دید، با نقاط بد جمعبندى مى‌کند، آن‌گاه از جمعبندى باید دید چه حاصل مى‌شود. [1]
-    نباید از «آزادى» ترسید و از «مناظره» گریخت و «نقد و انتقاد» را به کالاى قاچاق و یا امرى تشریفاتى، تبدیل کرد. چنانچه نباید بجاى مناظره، به «جدال و مراء»، گرفتار آمد و بجاى آزادى، به دام هتاکى و مسئولیت گریزى لغزید. [2] 

نقل قول

نیست از نام علی نامی بلند آوازه‌تر

از لبان یا صنم پر می‌کشد تا یا صمد                  بت پرستی که ز بوی عشق می‌گیرد مدد
مسلم و کافر ندارد نام مولایم علی                   مثل اکسیری نهفته در دل هر خوب و بد
از تمام خانه‌هایی که گدا را می‌خرند                 من فقط پشت در این خانه را هستم بلد
نیست از نام علی نامی بلند آوازه‌تر                  نیست فرقی بین او با قل هوالله احد
ما علی گفتیم اما مرتضی وقت نَبَرد                 ذوالفقارش را به جز با ذکر یا زهرا نزد
هر که از عشق علیِ مرتضی دم می‌زند            حق به نامش سر در فردوس پرچم می‌زند
هر کسی پای تو را بوسید آقا می‌شود              چشمه‌ای که پای تو جوشید دریا می‌شود
از نگاهی که به سلمان می‌کنی پیداست که      کافر دین با نفس‌های تو منّا می‌شود
فرق بین شاه و رعیت نیست در فیض ظهور         هر که می‌آید در ایوان نجف جا می‌شود
خوش به حال امتی که طبق گفتار نبی               مرتضی در خانه آن قوم بابا می‌شود
ما و احسان قدیمت یا صراط المستقیم               اهدنا سوی حریمت یا صراط المستقیم
از رطوبت‌های چشمان تو شبنم شد درست        شبنم افتاد و زمین گُل گشت و آدم شد درست
نوح را نجار کرد عشق علی و بعد از آن               بهر قوم نوح یک کشتی محکم شد درست
رد نعلین علی را دید رویش پا کشید                  تا که زیر پای اسماعیل زمزم شد درست
اسم اعظم بود و در عیسی تجلی کرد و بعد       آن دم احیاگر عیسی‌بن‌مریم شد درست
آنقدر خرمای کال از دکه تمار برد                       تا که آخر کار و بار دخل میثم شد درست
در غدیر خم پیمبر چند ساعت داد زد                 آی مردم با ولایت دین خاتم شد درست
ای که نامت خورده روی تارک دنیا علی              منصب شاهی مبارک باد بخ ٍ یا علی
ساقی امشب میگساری‌ها به نَسلَت منجر است  چون به جای کاسه لب‌هایم کنار کوثر است
جرعه نوشم کن، خرابم کن، بیندازم ز پا             زانویم پیش شما افتاده باشد بهتر است
چند تا رکعت رکوعت را بیفزا، پشت در               در میان سائلان دعوا سر انگشتر است
عرش را در زیر پا داری وگرنه کِی کسی             جای پاهایش به روی شانه پیغمبر است
سرزده کافی‌ست تا که عازم میدان شوی            تار و مار رقص شمشیر تو صدها لشگر است
از دم تیغت گذر کردند  سرها بی‌شمار                لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار
ای سر تو یک سر و گردن سر از سردارها            ای به امید تماشایت همه بازارها
پیش ما بیچاره‌ها سر کردن از نقص تو نیست       تو گل باغ ولایی ما کنار خارها
مادران از کودکی دادند یاد بچه‌ها                       با علی باش و مشو دل ناگَران کارها
ای مدار خانه‌ات کهف الوری اذنم بده                  همچو سگ زانو زنم پای شیار غارها
تو همین که فاطمه باشد کنارت کافی است         می‌روند از دور تو بعد پیمبر یارها
بعد پیغمبر تویی با خانه‌ای که سوخته                با غم زهرا و آن دردانه‌ای که سوخته
مانده جای غزوه‌های سخت و سنگین بر تنت       سر به زیر آورده با تیغ نگاهت دشمنت
آخر ای مولا تو را با ضربه‌هایت بنگریم                 یا به آن اطفال بی بابا سواری دادنت
آن مدالی که غدیر انداختی را بنگریم                 یا طنابی که می‌افتد به دور دست و گردنت
آنقدر طولی نینجامید تو را لبخندها                     زود می‌آید زمان وای زهرا گفتنت
همسرت را پیش چشمان تو آتش می‌زنند            اصلا ای آقا روز عید لال باشم بهتر است


* این شعر در عید غدیر سال 90 توسط حاج منصور خوانده شده است.

 
* منبع: سایت دوستداران حاج منصور ارضی

 

یادداشت مقالات

مهم‌‏ترین عامل انحراف دستگاه‏‌های فرهنگی چیست؟

قسمت چهارم و پایانی منشور تهاجم فرهنگی

 

* این یادداشت برای پایگاه تحلیلی تبیینی برهان نوشته شده است.

 

چه کسانی باید با تهاجم فرهنگی مبارزه کنند
·  مبارزه فکری با تهاجم فرهنگی وظیفه حوزه است/ دولت باید پشتیبانی کند
- هدف این تهاجم با چنین ابعادى، اسلام و انقلاب و ما هستیم. البته، شکى نیست که مقابله با این تهاجم، پول و بودجه و امکانات و پشتیبانی‏هاى سیاسى دولت را مى‌خواهد؛ اما دولت پول بدهد و پشتیبانى بکند که چه بشود؟ طبیعى است که فکرى پخش بشود. آن فکر کجا تولید خواهد شد؟ آیا آن هم در دولت است یا در حوزه؟ این‏ها انتظاراتى است که از حوزه مى‌رود.[1]
- یک وقت فرهنگى، تمدنى، عقیده‌اى و یا مکتبى بر بشر عرضه مى‌شود که ممکن است جهات خیلى خوبى هم در آن باشد. مثلا مجموعه‌ى تفکرات مکتب عرضه شده، موجب گردد که نیروهاى درونى افراد بشر به کار بیافتد؛ استعدادهایشان شکوفا شود؛ کار کنند، ابتکار کنند، سازندگى کنند، تولید ثروت کنند و دنیا را نوسازى کنند. این خصوصیات هم ممکن است در مکتب عرضه شده باشد. اما همین مکتب، عیبى هم در درون خود داشته باشد، که موجب شود همین مردمى که این بهره‌ها را از قبل این مکتب مى‌برند، زیان‏هاى سختى تحمل کنند که گاهى آن زیان‏ها، از این منافع هم بیشتر مى‌گردد. مثال واضحش، تفکر غرب و فرهنگ سرمایه‌دارى و آزادى فردى و لیبرالى رایج در غرب است.
- بنده مکرر راجع به غرب و تهاجم فرهنگ غربى حرف مى‌زنم. معناى صحبت‏هاى بنده، صرفاً این نیست که فرهنگ غرب از باى بسم‌الله تا تاى تمت، همه‌اش خراب و خرابى و بدى است. اگر این گونه بود، شهروندان ممالک غربى، از اول آن را نمى‌پذیرفتند و اصلاً تحمل نمى‌کردند. بنابراین، فرهنگ مذکور، نقاط مثبتى دارد که آن نقاط مثبت، چشم مردم را گرفت و جوامع را به خود جذب کرد.[2]
- مردم را هدایت کنید؛ ذهن مردم را روشن کنید؛ مردم را به فراگرفتن دین تشویق کنید؛ دین صحیح و پیراسته را به آن‏ها تعلیم دهید؛ آن‏ها را به فضیلت و اخلاق اسلامى آشنا کنید؛ با عمل و زبان، فضیلت اخلاقى را در آن‏ها به وجود آورید؛ مردم را موعظه کنید؛ از عذاب خدا، از قهر خدا، از دوزخ الهى بترسانید؛ انذار کنید - انذار سهم مهمى دارد؛ فراموش نشود - آن‏ها را به رحمت الهى مژده دهید؛ مؤمنین و صالحین و مخلصین و عاملین را بشارت دهید؛ آن‏ها را با مسایل اساسى جهان اسلام و با مسایل اساسى کشور آشنا کنید. این مى‌شود آن مشعل فروزانى که هر یک از شما عزیزان این مشعل را در هرجا روشن کنید، دل‏ها روشن خواهد شد؛ آگاهى به وجود خواهد آمد؛ حرکت به‌وجود خواهد آمد؛ ایمان عمیق خواهد شد. مؤثرترین حربه علیه این تهاجم فرهنگى و شبیخون نامردانه‌ى دشمن همین است؛ از این به‌شدت نگرانم.[3] 

یادداشت یادداشت‌ها

چشیدن مرگ

همه شنیده‌ایم که: «کل نفس ذائقه الموت»* (هر نفسی طعم مرگ را می‌چشد)

بزرگی گفت:

می‌فرماید ما طعم مرگ را می‌چشیم، نه اینکه مرگ ما را بچشد. ما مرگ را می‌چشیم، مرگ را سر می‌کشیم، مرگ تمام می‌شود و ما وارد مرحله بعدی زندگی می‌شویم.

 

 

* آل عمران 185، انبیا 35، عنکبوت 57