اختلاف بین مردم در برداشت از اتفاقات بد این روزها یعنی ادامه رفتارهای هیجانی و غیرعاقلانه از سمت گروههای مختلف.
نیاز است مرجعیت گروههای مختلف فکری، فکری به حال اثرگذاری پایین خود روی گروه خودشان بکنند.
جامعه حق تعیین سرنوشت خودش را دارد، چه موافق و چه معترض باید بتوانند گفتگو را جایگزین نزاع و درگیری کنند.
اغلب مردم از هر تفکری، به قانون اساسی پایبندند و اجرا شدن درست آن میتواند محور وحدت شود.
وحدتی که از گروهکهای برانداز و افراطی مجال ناامنسازی را میگیرد.
میدانیم به اندازه کافی خارج از مرزهایمان دشمن داریم، دشمنی گروههای مختلف فکری مردم با همدیگر را فرو بنشانیم.
- اینکه جمهوری اسلامی کاستیهایی دارد، دچار بیکفایتیهایی در برخی از زمینهها هست، بعضا ریاکاران سمتهای مهم و غیرمهم را به خود اختصاص دادهاند، قابل انکار نیست و یکی از دلایل شرایط امروز است. فاصله قدرت بین مسئولین و مردم بخصوص در ۱۰ سال گذشته زیاد شده است؛ رسانههای وابسته به جمهوری اسلامی به دلایل مختلف نتوانستهاند اعتماد بخش قابل توجهی از مردم را جلب کنند؛ شرایط تحریم، اوضاع اقتصادی را خراب کرده است و منفعتطلبان با سودجویی توانستهاند تخلفهای گستردهای بکنند و دستگاه قضایی ما به دلیل عدم چابکی یا دلایل دیگر نتوانسته است به سرعت و با قدرت مقابله کند و از حجم نارضایتی مردم نسبت به بیعدالتی بکاهد.
اینکه دشمن سرمایهدار و پرقدرتی مقابل ماست و از این فاصله، نهایت بهره را میبرد هم قابل انکار نیست. اما...
- من متخصص صنعت، اقتصاد، سیاست و قضا نیستم. من مدیریت رسانه خواندهام و سالها در عرصه فرهنگ و رسانه فعالیت کردهام؛ شاید به همین دلیل این حوادث را از زاویه رسانه میبینم و شاید هم واقعا جنگ اصلی رسانهای باشد. پس از این زاویه سخن میرانم؛ هر چند هر چقدر بخواهیم در این باره، از زاویه خاصی هم بگوییم و بنویسیم حتما دچار «کاهشگرایی» میشویم و بسیاری از دلایل دیگر جا میماند.
- وقتی میتوان با یک اتفاق مانند فوت مهسا امینی، چنین جرقهای ایجاد کرد که بخش قابل توجهی از مردم، سالها از محتوای سطحی استفاده کرده باشند. مردمی که واکنشهای هیجانی، احساسی و در لحظه را به فکرورزی، بررسی و صبوری ترجیح میدهند و به این فکر نمیکنند که بعدش چه میشود.
سالها دشمنان حقیقت در همه جای دنیا تلاش کردهاند که مصرف رسانهای مردم را به سمت محتوای سطحی ببرند. چرا؟ چون وقتی محتوای سطحی مصرف میشود، مردم به جای فکرورزی، هیجانی میشوند و در لحظه، تصمیمات سطحی میگیرند. آنوقت صاحبان قدرت با رسانههای مؤثری که دارند، خودشان به جای مردم در لحظه حساس تصمیم میگیرند و افکار عمومی را آماده تصمیمات خودشان میکنند.
سواد رسانهای در ایران طبق آخرین آمار سیزده درصد است. این یعنی محتوای سطحی روی ما اثر بیشتری میگذارد. از خودتان بپرسید: در یک سال گذشته روزی چند دقیقه در اینستاگرام بودید و روزی چند دقیقه کتاب یا مقاله میخواندید یا فیلم میدیدید؟ در اینستاگرام برای چه چیزی بیشتر وقت میگذاشتید؟ برای پیگیری خبرهای زرد فلان سلبریتی، دیدن ویدئوی کوتاه طنز، فلان خبر بدون تحلیل عمیق، مد و لباس و دکوراسیون؟ یا برای اینکه یاد بگیریم چطور انسان بهتری شویم و چطور زندگی بهتری داشته باشیم و چطور ارتباط بهتری با بقیه برقرار کنیم و ...
جمهوری اسلامی که منشأ آن یک انقلاب فرهنگی بود، برای ترویج محتوای عمیق کار جدی نکرد و شاید به دلیل اینکه میخواست حجم نارضایتی اقتصادی را کاهش دهد، سرگرمیهای سطحی را در رسانهها ترویج کرد؛ اندیشمندان و عالمان جامعه توجهی به این حوزه نکردند؛ مردم هم خودشان سرگرم بودند. اما دشمن بیدار بود و خواسته خود را پیگیری میکرد و کار میکرد تا اینکه این روزها با لگد دشمن بیدار شدهایم.
اینکه عملکرد جمهوری اسلامی در بعضی از حوزهها متناسب با انتظار ما از آن نبوده است، دلیلی برای اینکه جمهوری اسلامی خوب نیست یا ضرورت ندارد یا نباید حفظش کرد، نیست. اتفاقا مردم ایران به انقلاب خود باور دارند و اختلاف بر سر آن است که شعارهای اصلی و اصیل انقلاب درست پاسداری نشده است. البته این کاستیها نباید بزرگنمایی شود و پیشرفتهایی که جمهوری اسلامی در این چند دهه ایجاد کرده، قابل انکار نیست.
- از بحث دور نشوم و یک مثال رسانهای بزنم:
اینکه رسانههای مختلف خارجی میگویند در بیانیه داعش برای قبول مسئولیت فاجعه تروریستی شاهچراغ، سیام ربیعالاول است و اصلا روز سیام نداشتیم پس کار جمهوری اسلامی است که دستپاچه آن را منتشر کرده، ناشی از همین عدم سواد رسانهای است. من بحث تقویمی ندارم که ماه قمری چطور است و ماه دیده شده یا نشده، من سخن رسانهای دارم. آیا دشمن نمیتواند همین نکته را به عمد در بیانیه گذاشته باشد و پس از آن با رسانههای قدرتمند خود به آتش آن بدمد تا اختلاف بین مردم را بیشتر کند و به ریش ما بخندد؟ در مورد سایر دلایل هم همین سوال مطرح است. گویا به سبک فیلمهای دفاع مقدسیمان هنوز دشمن را یک سری آدم احمق هوسباز مست تصور میکنیم؛ اصلا اینطور نیست. دشمن باهوشی داریم که به پیشرفتهترین ابزارها و پیشرفتهترین نظریههای علوم انسانی مجهز است و برای کلمه به کلمهای که در رسانههای قدرتمند و مؤثرش بیان میکند، قصد و عمد دارد.
- ما باید چه کنیم؟
حتما جمهوری اسلامی باید تلاش کند تا سرمایه اجتماعی خود را از طریق مدارا، گفتگو، کاهش فاصله قدرت، خدمترسانی در همه حوزهها افزایش دهد. رسانهها باید تلاش کنند، اعتماد بخشی از مردم را به خود برگردانند. اما ما مردم هم وظیفهای داریم. ما نظام ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی را از بین نبردیم که باز هم به سبک حکمرانی دیکتاتوری، همه انتظارمان از دولت و حکومت باشد. ما مردم قدرت داریم و میتوانیم خودمان باری از دوش کشور عزیزمان ایران برداریم.
معتقدم همیشه هر چیزی که بین مردم تفرقه و جدایی بیاندازد، به نفع ایران نیست. مردم عموما طرفدار عدالت هستند و آزادی اما تشخیص و مصداق آنها با هم متفاوت است؛ برای حل این اختلافنظرها اگر راهی جز گفتگو با هم پیدا کنیم، همه ضرر کردهایم. دوستیهایمان را گسترش دهیم و در گفتگوهایمان به جای تمسخر، فحاشی، جدل، برچسبزدن و امثالهم، دنبال پیدا کردن حقیقت باشیم. سعی کنیم هر خبر و تحلیلی و پیامی که میبینیم یا میشنویم را زود باور نکنیم، کمی فکر کنیم، با افراد مورد اطمینانمان مطرح کنیم و بعد در مورد آن قضاوت کنیم یا به دیگران منتقل کنیم. تلاش کنیم ساعت مطالعهمان را بالا ببریم و بدانیم در کدام کشور با چه شرایط تاریخی و جغرافیایی در حال زندگی هستیم و غرب و شرق هر کدام چه چیزی از جان ما میخواهند و چرا و چقدر؟
ما باید اول از همه خودمان به خودمان کمک کنیم و بعد چشمانتظار دیگران باشیم.
پارلمان بریتانیا در سال ۲۰۰۶ قانونی در مورد تقلب یا کلاهبرداری مصوب کرده است که fraud act نامیده میشود. در این قانون سه عنصر اصلی برای جرم کلاهبرداری تعریف شده است:
۱. کلاهبرداری با ارائه اطلاعات نادرست؛
۲. کلاهبرداری از طریق عدم افشای اطلاعات؛
۳. کلاهبرداری با سوء استفاده از موقعیت.
طبق این قانون نهادهای دولتی یا عمومی نه تنها نباید اطلاعات غلط به مردم و کسبوکارها بدهند، بلکه بایستی اطلاعات مورد نیاز کسبوکارها، مردم و محققان را با افشای اطلاعات در اختیارشان بگذارند. عدم افشای این اطلاعات خودش جرم محسوب میشود زیرا شائبه سوءاستفاده از این احتکار اطلاعاتی به منظور کسب منافع وجود دارد.
شما چقدر به اطلاعات مورد نیازتان دسترسی دارید؟
قوانین حریم خصوصی یا دسترسیهایی که سایتها و برنامهها با یک تأیید کلی از ما میگیرن رو میخونید؟ عموما خیلی طولانی هستن و سریع رد میکنیم تا به دکمه «تأیید» برسیم. چون راه منعطفتری هم معمولا وجود نداره. مثل فرم رضایت قبل از عمل جراحی میمونه که مجبوریم امضا کنیم.
نویسنده کتاب «استراتژی، رهبری و هوش مصنوعی در زیستبوم مجازی» از مقایسه جالبی برای این پدیده استفاده کرده:
شرایط و ضوابط پیپل (paypal یک سامانه انتقال وجه الکترونیکی است) ۳۶ هزار و ۲۷۵ کلمه است که از نظر تعداد کلمات از هملت شکسپیر بیشتر است!
* این سلسله یادداشت در خبرگزاری مهر منتشر میشود.
در یادداشتهای قبلی پس از ضرورت توسعه نشر دیجیتال، در مورد چالشهای قانونی، چالشهای اقتصادی و سپس چالشهای فرهنگی - اجتماعی سخن رانده شد. در این یادداشت چالشهای بین المللی در توسعه نشر الکترونیک مورد نظر است که به صورت مختصر و مفید بیان میشود:
- سطح دیپلماسی فرهنگی
سطح دیپلماسی فرهنگی ایران نسبت به ظرفیتهای بینظیر فرهنگ غنی آن، بسیار نازل است. ما نه از ظرفیتهای ایرانِ فرهنگی در حوزه تمدنی ایران بهرهای میبریم و نه از ظرفیتهای کشورهای اسلامی درست استفاده میکنیم. حتی بسیار پیش آمده که با وجود اینکه پیروزیهای سیاسی در برخی کشورها نصیب ما شده است اما نتوانستهایم بهرهبرداری فرهنگی لازم را انجام دهیم. مثلا با وجود اینکه در عراق، لبنان و سوریه عمق استراتژیک خوبی از نظر سیاسی ایجاد کردهایم اما بعد از مدتی به دلیل عدم فعالیتهای فرهنگی مؤثر، همان پیروزیها هم کمرنگ میشود.
مجموعهای از دلایل باعث بهوقوع پیوستن این مهم شده است. به جز اینکه حوزه نشر، جذابیت آنچنانی برای دیپلماتهای ما ندارد، عدم هدفگذاری مخاطب جهانی در بین ناشران ایرانی و ناکافی بودن شناخت آنان از فضای بینالمللی به آن دامن میزند. همچنین به دلیل نپیوستن ایران به کنوانسیون برن، ناشران ایرانی در دنیا جدی گرفته نمیشوند. به همین دلایل است که مشاهده میشود عموما فعالیتهای ایران در حوزه نشر هم فعالیتهای حاکمیتی است که با عموم مردم در سراسر دنیا ارتباط چندانی برقرار نکرده است.
با توجه به هزینههای زیاد چاپ و توزیع به سایر کشورها و البته شرایط تحریم، نشر الکترونیک میتواند به عنوان یک فرصت برای تسهیل دسترسی به عموم مردم در کشورهای هدف شناخته شود.
- رشد شتابان فناوری
رشد شتابان فناوری در دنیا باعث فاصله گرفتن بیشتر کشور از اثرگذاری جهانی در رقابت با کشورهای پیشرفته خواهد شد. ما معمولا در سخت افزار حرفی برای گفتن در دنیا نداریم و در نرم افزار نیز هر چند اوضاع خیلی بهتری داریم اما خلاقیت و نوآوری در این بخش کمتر مشاهده شده و بیشتر مقلدهای خوبی هستیم.
بسیاری از ناشران ایرانی، شناخت خوبی از فرصتهای نشر الکترونیک برای دسترسی به مخاطبان خارجی ندارند و پلتفرمهای ایرانی هم با پلتفرمهای روز دنیا فاصله بسیاری دارند و توان رقابت با پلتفرمهای جهانی را در کشورهای دیگر ندارند.
- رقبای قدرتمند
در دنیا رقبای قدرتمندی داریم که برای ورود به بازار جهانی، ناگزیر از رقابت با آنها هستیم. به طور مثال در صنعت کتاب الکترونیک، آمازون در اکثر کشورهای دنیا دارای شبکه توزیع گسترده و امکان تبلیغ مناسب است و رقابت با شرکتی که به تنهایی بیش از نیمی از گردش مالی فروش کتاب الکترونیک در جهان را به خود اختصاص داده است، کار راحتی نیست. تعیین راهبردهایی برای انتخاب مخاطب هدف، انتخاب موضوعات خاص که نقاط قوت ما در جهان محسوب میشود و امثالهم میتواند به این نبرد نامتوازن سر و شکل بهتری دهد، به شرط آنکه اراده کنیم.
- تحریمها
تحریمهای ظالمانه بینالمللی باعث میشود نه تنها به دلیل عدم پیوستن ایران به کنوانسیون برن، ناشران بینالمللی در خرید و فروش امتیازات کتب و محتواهای گوناگون ما را جدی نگیرند؛ بلکه به دلیل قوانین سفت و سخت تحریمی، از هر گونه فعالیت با ناشران ایرانی بهراسند. ناشران خارجی حتی از فروش امتیاز به ناشران ایرانی سر باز میزنند، زیرا دریافت پول از یک شرکت ایرانی مخصوصا وابسته به دولت میتواند جریمههای سنگینی برای آنها داشته باشد.
ایجاد کنوانسیونهای جدید با کشورهای عضو جنبش عدم تعهد یا عضو سازمان کشورهای اسلامی میتواند کمی شرایط را بهبود بخشد. ضمن آنکه ثبت شرکتها و انتشارات در کشورهای دیگر، میتواند راه حل موقتی باشد که در عرضه نشر الکترونیک به دلیل دسترسی راحتتر به مخاطب نهایی یاریگر باشد. به طور مثال، ناشران به جای آنکه امتیاز اثر خود را به ناشری خارجی به سختی بفروشند، با انتشار کتب خود در پلتفرمهای کتاب الکترونیک در دنیا، بتوانند محتوای خود را به مخاطبهای بین المللی عرضه کنند.
- چالش ما در کشورهای فارسی زبان
حوزه نفوذ فرهنگی ایران در کشورهای فارسی زبان همسایه که همواره شیفته ادبیات و شعر فارسی هستند یکی از فرصتهای بینظیر برای رشد و توسعه کتاب الکترونیک است اما دو چالش جدی در این مسیر وجود دارد. یکی رسمالخط متفاوت آنها در نگارش کلمات است و دیگری زیرساختهای ضعیف در حوزه دیجیتال و پرداختهای بانکی.
برای چالش اول پیشنهاد ورود کتب صوتی خوب فارسی به بازار کشورهای فارسیزبان وجود دارد، و برای چالش دوم، یا باید منتظر توسعه بهتر زیرساختهای دیجیتالی آنها بمانیم یا به طور مثال اپراتورهای ما شروع به خدمترسانی مناسب در آن کشورها کنند.
طبیعتا هیچ فعالیت بینالمللی از طرف ما نباید همراه غفلت از زبان فارسی باشد و باید توجه جدی برای توسعه و پیشبرد قدرت زبان فارسی در آن انجام شود.