السلام علیک یا کریم اهل بیت (ع)
مگر میتوانم بدون سلام بر ارباب به سراغ پسر بزرگوارش بروم؟ شنیدهام دستنوشتهی ارباب چارهساز پسرش شده بود در روزی که تمام غصههای عالم به دلش نشسته بود. دستنوشتهای که اذن میدان او از سوی حسین (ع) را تأیید کرد.
میگویند عاشورا روز جمعه اتفاق افتاده بود؛ یعنی شب عاشورا شب جمعه بود و شب دعای کمیل. شاید قاسم (ع) آن شب این قسمت دعای کمیل را با سوز و آه بیشتری میخواند که: «یا رب الرحم ضعف بدنی و رقة جلدی و دقة عظمی» پروردگارا بر ضعف بدنی من رحم کن و نازکی پوستم و شکنندگی و بیطاقتی استخوانم. شاید از خدا خواست بر ناتوانی جسم این 13 ساله رحم کند تا با همین قد و بالایی که زره به تنش نمیشد، بتواند فدایی امام زمانش شود. این نگرانی قاسم (ع) را میتوان در سؤال همان شب عاشورایش دید: «عمو جان! فردا من هم شهید میشوم؟»
سؤال عمو کمی قاسم (ع) را مضطربتر کرد: «قاسمم! مرگ در نظر تو چگونه است؟» بدون معطلی گفت: «شیرینتر از عسل!» سالار شهیدان پاسخ داد: «قاسمم تو به بلای عظیم گرفتار میشوی!»
قاسم (ع) نمیدانست خوشحال باشد یا ناراحت. یعنی منظور عمو این بود که شهید میشوم یا بلای عظیم دیدن اسارت عمه و مادر است؟
خدا رحم کرد بر ضعف جسمانی قاسم (ع). دلیل دارم برای این حرف خودم و چه دلیلی بالاتر از اینکه قد و بالایی که زره جنگی به تنش نمیشد، پس از شهادت از قد و بالای رشید اباعبدالله الحسین (ع) رشیدتر شده بود، که:
از عسل گفتم قد رعنای تو آمد به یاد...
در وصف ذات، صحبت ما احتیاج نیست زیرا که در صفات خدا «احتیاج» نیست
باید به بال رفت و درآورد گیوه را در بارگاه طور به پا احتیاج نیست
بوی طعام سفره، خودش میکشد مرا تا خانهی تو راهنما احتیاج نیست
تو بیوسیله هم بلدی معجزه کنی دست تو را به لطف عصا احتیاج نیست
خواهش نکرده اهل کرم لطف میکنند اینجا به التماس گدا احتیاج نیست
تو با سکوت کردن خود، جنگ میکنی تیغ تو را به کرب و بلا احتیاج نیست
وقتی به خاک مادر تو سنگ قبر نیست دیگر تو را به صحن و سرا احتیاج نیست
محشر برای رو شدن اعتبار توست کی گفته است روز جزا احتیاج نیست؟
وقتی برات کرب و بلا را تو میدهی تا که حرم رویم، دعا احتیاج نیست
* این شعر در شب ۱۵ رمضان ۹۰ توسط حاج منصور خوانده شده است.
به این فکر میکردم که دنیا عجب دار مکافاتی است! او به بهانه شرکت نکردن در جنگی که نتیجه آن شکست است، از یاری امام حسن مجتبی علیه السلام جا ماند و روز شهادتش، ۷ هزار نفر به همین بهانه از یاری او دست کشیدند!
امروز خبری مبنی بر حمله نیروهای امنیتی بحرین به مسجد کریم اهل بیت (ع) منتشر شد. مسجدی که به طور کامل ساخته نشده و هنوز نماز جماعت در آن برگزار نشده است. اخبار حاکی از این بود که هدف از این حمله، اشیای گرانقیمت این مسجد بود.
پس از خواندن این خبر، یاد روایتی از «الارشاد» افتادم:
«امام حسن علیه السلام یارانی داشت که خود وبال جان آن حضرت شدند؛ بگونه ای که در اردوگاه آن حضرت به خیمه حضرتش حمله ور شدند و آن را غارت کردند و سجاده را از زیر پایش کشیدند و با گستاخی ردایش را از دوشش کشیدند و در ساباط یکی از یاران وی بنام «جراح بن سنان » جلو آمد و با وقاحت تمام آن حضرت و پدر گرامیش حضرت علی علیه السلام را متهم به شرک نمود و به ران آن حضرت با شمشیر ضربه ای زد که گوشت را شکافت و به استخوان رسید.» [۱]
گویا غربت کریم اهل بیت (ع) در بین دوستانش پایانی ندارد و ما شیعیان، تجربههای گذشتگان خود را تکرار میکنیم.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پاورقی:
[۱]- شیخ مفید، الارشاد، المؤتمر العالمی لالفیة الشیخ المفید، تحقیق آل البیت، ۱۴۱۳ ه . ق، چاپ اول، ج ۲، ص ۱۲ .
صلح امام حسن (ع) با معاویه از دشوارترین حوادثی بود که بر ائمه معصومین پس از رحلت پیامبر اعظم (ص) از ناحیه «امت اسلامی» وارد شد. امام حسن (ع) بوسیله این صلح، با تحمل محنت طاقتفرسا به اهداف خود که «مراعات حکم خدا و قرآن و پیامبر و صلاح مسلمانان» [1] بود، نایل آمدند.
در جریان صلح، دوستداران حضرت (ع) عموماً دارای سه موضع بودند و هستند: دسته اول ایشان را به راحتطلبی و عافیتاندیشی متهم میکردند؛ دسته دوم از روی شور و احساس، آرزو میکردند که ای کاش ایشان از راه شهادت، زندگی مییافت و دسته سوم که جمع اندکی از مردم آن روزگار را شامل میشد، مطیع آن حضرت بودند.
دلایل صلح امام حسن (ع) به صورت مبسوط و مدلل در کتاب «صلح امام حسن (ع)، پرشکوهترین نرمش قهرمانانه تاریخ» مرقوم است و در این مقال نمیگنجد اما به عنوان اصلیترین دلایل میتوان به چند مورد اشاره کرد:
- حفظ عقیده
- زنده نگهداشتن شیعیان، توجه به آینده جریان شیعی و جلوگیری از نابود شدن آن
- خیانت اکثریت یاران و نزدیکان
- آشکار کردن چهره معاویه برای مردم و زمینهسازی قیام عاشورا
البته در کنار این دلایل، مفاد عهدنامه را میتوان به عنوان پیروزی امام حسن (ع) در صلح ذکر کرد. پس از صلح، معاویه به سرعت مفاد عهدنامه را زیر پا گذاشت و بدینوسیله رفته رفته گرد و غبار فتنه کنار زده شد. گرد و غبار فتنهای که با روی کار آمدن یزید شرابخوار و میمونباز به کلی از بین رفت و باعث بیداری اسلامی گردید.
درسی که شیعیان از صلح امام مجتبی (ع) باید بیاموزند، این است که مخصوصا در زمان فتنه، در امر ولی خدا نباید تشکیک کرد و باید در صلح و جنگ بدون چون و چرا از ایشان تبعیت کرد. همیشه در تاریخ اسلام انسانهایی بوده و هستند که از رهبر خود پیشی گرفته و افراط کردهاند و دستهای دیگر که بخاطر شک و شبههها عقب ماندهاند. این دو دسته همواره باعث تضعیف جبهه اسلامی و موجب سوءاستفاده دشمنان اسلام از آنها بودهاند.
همانطور که پس از انقلاب اسلامی ایران نیز افراد و گروههایی وجود داشته و دارند که در زمانی که ولی فقیه با گفتار و کردار خود سعی بر شناساندن چهره واقعی منافقین به عموم مردم را دارند، ایشان را متهم به سازش میکنند و زمانی که چهره منافقین آشکار شده است و عزم بر اجرای احکام الهی است، ایشان را متهم به تندروی!
در دوره آخرالزمان و زمانی که فتنهها سخت و شدیدتر خواهند شد باید تمام همت ما بر این باشد تا دشمن را حتی در لباس دوست بشناسیم. شناختی که بیش از همه نیاز به بصیرت دارد و بصیرتی که دارای سه ضلع است: «هوشمندی، شناخت دین خدا و تقوا.» [2]
پاورقی:
[1]- صلح امام حسن (ع)، پرشکوهترین نرمش قهرمانانه تاریخ؛ گفتار نخست. نویسنده: شیخ راضی آل یاسین؛ مترجم: سید علی حسینی خامنهای
[2]- آیت الله محمدتقی مصباح یزدی؛ سخنرانی در جمع ناظران شورای نگهبان؛ ششم اسفند 1389
* این یادداشت را میتوانید در نسیم آنلاین ببینید.