پژوهشگروبلاگ شخصی قاسم صفایی نژاد

۳۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ندای انقلاب» ثبت شده است

این ملت پاى حرف خود ایستاده است

* این یادداشت برای پایگاه خبری تحلیلی ندای انقلاب نوشته شده است.

 

انقلاب اسلامی مردم ایران بزرگترین حادثه قرن گذشته بود. انقلابی که به فرمایش مقام معظم رهبری جلوی پیشروی استکبار در استعمار ملت‌ها را گرفت و از نتایج آن پررنگ شدن بیداری اسلامی است. اما هر انقلابی در صورت فراموش کردن شاخص‌ها و صراط مستقیم خود ممکن است به ضد خود تبدیل شود. ملت ایران در این 33 سال ثابت کرده‌اند که همواره در صراط مستقیم انقلاب حرکت کرده‌اند و به آرمان‌های امام راحل عظیم‌الشأن دل بسته‌اند. یکی از نمادهای مهم این حرکت در 9 دی ماه 88 بود که مردم نشان دادند اعتبار هر شخص و جریان تا جایی است که از این صراط مستقیم منحرف نشود. در این یادداشت سعی کرده‌ایم «صراط مستقیم انقلاب» از منظر رهبری را بازگو نماییم. 

یادداشت مقالات

مرز انتقاد و تخریب کجاست؟

* این یادداشت برای پایگاه خبری تحلیلی ندای انقلاب نوشته شده است.

 

این روزها یکی از معضلات فضای سیاسی، رسانه¬ای و حتی دانشجویی کشور عدم شناخت درست «نقد و نقدپذیری» و گرفتار شدن در دام «تخریب» است. گاهی اوقات افراد به جای نقد، به تخریب طرف مقابل روی می¬آورند و گاهی اوقات یک دستگاه یا شخص، نقد دلسوزانه طرف مقابل را تخریب می-انگارد.
برای دچار نشدن به چنین اشتباهاتی، سعی کرده¬ایم تا مرزهای نقد و تخریب را از منظر رهبر معظم انقلاب بررسی نماییم.
معنای انتقاد چیست؟
-    انتقاد معنایش چیست؟ انتقاد اگر معنایش عیبجویى است، این نه چیز خوبى است، نه خیلى هنر زیادى مى‌خواهد، نه خیلى اطّلاعات مى‌خواهد؛ بلکه انسان با بى‌اطّلاعى، بهتر هم مى‌تواند انتقاد کند.
-    انتقاد به معناى عیبجویى، اصلاً هیچ لطفى ندارد. شما بنشین از بنده عیبجویى کن، من هم از شما عیبجویى کنم؛ چه فایده‌اى دارد؟ نقد، یعنى عیارسنجى؛ یعنى یک چیز خوب را آدم ببیند که خوب است، یک چیز بد را ببیند که بد است. اگر این شد، آن وقت نقاط خوب را که دید، با نقاط بد جمعبندى مى‌کند، آن‌گاه از جمعبندى باید دید چه حاصل مى‌شود. [1]
-    نباید از «آزادى» ترسید و از «مناظره» گریخت و «نقد و انتقاد» را به کالاى قاچاق و یا امرى تشریفاتى، تبدیل کرد. چنانچه نباید بجاى مناظره، به «جدال و مراء»، گرفتار آمد و بجاى آزادى، به دام هتاکى و مسئولیت گریزى لغزید. [2] 

یادداشت یادداشت‌ها

«خط‌بازی» و «خط‌سازی» تا کجا؟

* این مطلب برای پایگاه خبری تحلیلی ندای انقلاب نوشته شده است.

 

دعوت به «وحدت کلمه» که از ابتدای انقلاب در کلام امام خمینی (ره) و آیت الله خامنه‌ای به عنوان یکی از شروط اصلی موفقیت از آن یاد می‌شد، در هفته‌های اخیر از سوی رهبر معظم انقلاب پررنگ‌تر دنبال می‌شود.  اگر فرمایشات اخیر ایشان را بررسی کنید، متوجه خواهید شد که مکرراً گروه‌های مختلف سیاسی را به وحدت دعوت نموده‌اند. یکی از موانع وحدت را می‌توان «خط‌بازی‌ها و خط‌سازی‌ها» دانست و حب و بغض‌های شخصی و جناحی. برای اینکه در این مورد بیشتر بدانیم، فرمایشات رهبر معظم انقلاب را درباره «خط‌بازی و خط‌سازی» گردآوری کرده‌ایم تا حدود و ثغور و معایب آن بیشتر آشکار گردد.
•    ضرورت دوری از خط‌بازی
-    هر آنچه داریم از وحدت کلمه داریم
«من مى‌خواهم عرض کنم این ملت، ملتى است که با وحدت کلمه توانست این انقلاب را به‌وجود آورد؛ با وحدت کلمه توانست مصیبت بزرگى مثل جنگ تحمیلى را از سر بگذراند؛ با وحدت کلمه توانسته است تا امروز در مقابل دشمنى ابرقدرتها – بخصوص دشمنى رژیم امریکا که به‌شدّت با این ملت و با این دولت و با این نظام دشمنى کرده است و هنوز هم مى‌کند – بایستد. باز هم وحدت کلمه را حفظ کنید و نگذارید دشمن با طرح شعارهاى انحرافى، با طرح جاذبه‌هاى دروغین، با طرح چهره‌هاى کاذب، در میان شما تشتّت درست کند.» [۱] 

یادداشت یادداشت‌ها

وحدت ملی و نقش رسانه در آن

* این یادداشت برای پایگاه خبری تحلیلی ندای انقلاب نوشته شده است.

 

وحدت از مقدماتی است که اساس و انسجام یک نظام را تشکیل داده و رمز ماندگاری آن می‌باشد. رهبران جوامع برای رسیدن به اهداف خود، نیاز دارند تا مردم را نسبت به سیاست‌ها، تصمیم‌گیری‌ها و تصمیم‌سازی‌ها راضی نگه دارند. از این جهت حاکمان جامعه با تمسک و دستاویز قرار دادن ایدئولوژی می خواهند عملکردها و دستاوردهای سیاسی و ضعف‌ها و رفتارهای خود را با استناد به آن ایدئولوژی توجیه کنند. انسجام ناشی از این القائات، لزوماً صحیح و یا نادرست نیست.
بزرگان اعتقاد دارند که براى این‌که ما بنیانهاى سیاسى و اقتصادى و فرهنگى خود را مستحکم کنیم، پیش‌نیاز اولى قطعى ما، ایجاد وفاق و وحدت کلمه است.
در این مقاله سعی شده است تا پس از تعریف «وحدت»، «وحدت ملی»، «وحدت ملی در نظام‌های سیاسی» و همچنین تعریفی از وحدت ملی در نظام جمهوری اسلامی، به عوام تحکیم‌بخش و یا تهدیدزا برای وحدت ملی اشاره کنیم. سپس به بحث درباره «نتایج وحدت ملی» و «نقش رسانه‌ها در وحدت ملی» پرداخته شده است.

 

 

 

* متن کامل مقاله را می‌توانید از اینجا دانلود نمایید.
* پاورپوینت این مقاله را نیز می‌توانید از ندای انقلاب دریافت نمایید.

 

 



 

 

یادداشت یادداشت‌ها

از «خرس‌خاله‌های مختار» تا «خرس‌خاله‌های امروز ما»!

* این یادداشت برای پایگاه خبری تحلیلی ندای انقلاب نوشته شده است.

 

عبرت‌آموزی از حوادث تاریخی همواره مورد توجه تمام صلحا و عقلا بوده است. خداوند مهربان که قرآن کریم را برای هدایت انسان‌ها بر پیامبر اعظم (ص) نازل کرده است، برای پنددهی به آنها از زبان داستان و البته داستان‌های واقعی تاریخی استفاده کرده است.
ساختن فیلم‌ها و سریال‌های تاریخی به همین منظور نیز می‌تواند مورد استفاده جامعه قرار گیرد. یکی از این سریال‌ها که به شدت مورد توجه مردم هم قرار گرفته است، «مختارنامه» است که مخصوصا به حوادث جامعه شیعه در سال‌های نزدیک به «عاشورا» و پس از آن می‌پردازد.
شب گذشته، «مختارنامه» با کشته شدن یکی از نزدیک‌ترین و بهترین یاران «مختار» و یکی از اصلی‌ترین نفرات قیام او ادامه یافت. به نظر نگارنده چگونگی کشته شدن «کیان» در زمان حاضر جامعه ما، می‌تواند درس‌های زیادی به مردم و مسئولین بدهد.
کیان در حالی به عنوان یک سرباز نامدار در جنگ با «زبیریان» حضور داشت که غالباً در مابقی جنگ‌ها نفر دوم قیام، پس از مختار بود. بزرگ‌منشی و تواضع کیان در نپذیرفتن مسئولیت فرماندهی لشکر برای حفظ وحدت میان شیعیان، و ایفا کردن نقش به عنوان یک سرباز به جای یک فرمانده، درسی است که برخی مسئولین «تشنه خدمت» ما باید بیاموزند.
در روزهای ابتدایی جنگ، «بن وهب» یکی از نزدیک‌ترین افراد و در واقع رفیق گرمابه و گلستان «بن شمیط» که به عنوان فرمانده لشکر مختار برای جنگ با زبیریان انتخاب شده بود، از روی تعصب و لجاجب با کیان ایرانی، با چیدن مقدمه‌های نادرست، فرمانده لشکر را راضی می‌کند تا برای امتحان ولایتمداری کیان، به او دستور دهد روز جنگ به همراه لشکرش پیاده به رزم بپردازد تا بدین‌صورت اثبات شود که او همواره تابع فرمانده است یا برای مقاصد دیگری به این جنگ آمده است؟!
روز جنگ فرا می‌رسد و فرمانده لشکری که فریب «نزدیکترین یار خود» را خورده بود، به کیان دستور رزم پیاده می‌دهد و در مقابل مقاومت کیان به او می‌گوید: «به من اعتماد داری یا نه؟ تشخیص من این است که در صورت رزم پیاده، موفق خواهی بود.»
کیان و سربازان تحت امر او، پیاده به جنگ «بن اشعث» می‌روند و پس از جنگیدن با تمام وجود، اکثراً به شهادت می‌رسند.
«بن کامل» یکی دیگر از نزدیکان «مختار» به سراغ «بن شمیط» می‌رود و از او علت پیاده رفتن کیان را جویا می‌شود که بن شمیط می‌گوید: «به دلیل یک سوءظن احمقانه!» اما این پشیمانی، نوشدارویی بود پس از مرگ سهراب. «قیام مختار» یکی از نفرات اصلی خود را از دست داد و بخشی از لشکر مختار به دلیل همین سوءظن احمقانه، قتل عام شدند.
«بن کامل» در آخرین لحظات عمر کیان بالای سر او می‌رسد و کیان مهم‌ترین جملات خود را به او می‌گوید: «مراقب مختار باشید که از خرس‌خاله‌های خودی ضربه نخورد!»
اما سؤال این است که «خرس‌خاله‌های خودی» کیستند؟
این خرس‌خاله‌های خودی می‌توانند مانند «بن وهب» حرف دشمن را مبنی بر این اعتقاد که «ایرانیان برای گرفتن انتقام قادسیه از اعراب به مختار پیوسته‌اند، نه گرفتن انتقام خون امام شهیدشان» تکرار کنند یا می‌توانند مانند «رفائه» آنقدر تندروی کنند تا برای فرار از «مصلحت‌اندیشی مختار» به «عدالت شمر» پناه ببرند!
در زمان حاضر هم گویا تاریخ در حال تکرار شدن است. گاهی اوقات امثال «بن وهب» در کنار بزرگان ما حضور دارند تا حرف دشمنان را تکرار کنند و در کشور ایجاد اختلاف و تفرقه کنند.
اگر نخواهیم بگوییم نفوذی دشمن، می‌توانیم خوشبینانه بگوییم خودی‌های غافلی در کنار بزرگان هستند که دشمن روی آنها سرمایه‌گذاری می‌کند تا روی فرماندهان تأثیر بگذارد. درست مانند «بن وهب» که در نقشه‌های «مهلب» جایگاه ویژه‌ای برای انحراف نیروهای مختار داشت. بنابراین به نظر می‌رسد که شناخت انواع خودی‌هایی که به خودمان ضربه می‌زنند برای شناخت آنها و همچنین برای اینکه مراقب رفتار خود باشیم تا ما هم جزیی از آنها نباشیم، ضروری به نظر می‌رسد. به طور خلاصه بخشی از بیانات مقام معظم رهبری در این رابطه را ذکر می‌کنیم:
خودی‌های غافل
-        چشم امید دشمن به کسانى است که در داخل هستند؛ منتها براى یارگیرى و سربازگیرى، دشمن روش‌هاى گوناگونى دارد. این‌طور نیست که همه‌ى کسانى‌که به دشمن کمک مى‌کنند، کسانى باشند که دشمن را شناخته‌اند و نقشه‌ى کلى و مهندسى کلان او را نسبت به نظام دانسته‌اند و عالما و عامدا به او کمک مى‌کنند؛ نه، عده‌یى هم هستند که اگر به آنها گفته شود شما دارید به دشمن کمک مى‌کنید، حاضرند یقه‌ى خودشان و شما را بگیرند و پاره کنند و بگویند این حرفها چیست! اینها واقعا هم با دشمن مخالف و بدند. اگر شما مهندسى کلى و کلان نظام را در نظر داشته باشید، از این پرهیز خواهد شد. هر کس متوجه و مراقب خود و رفتارش باشد، از این‌که نادانسته و ناخواسته کمک دشمن باشد، پرهیز خواهد کرد. [1]
-        جبهه‌ى دشمن، غیر از آن آدم غافلى است که خودى هم هست؛ منتها بیچاره دچار غفلت و اشتباه و فریب مى‌شود؛ بر اثر حادثه‌اى، عقده و کینه‌اى پیدا مى‌کند و در مقابل نظام مى‌ایستد؛ در مقابل سخن حق مى‌ایستد؛ در مقابل امام و راه امام مى‌ایستد. این، آن دشمن اصلى نیست؛ این یک آدم فریب خورده است؛ این یک آدم قابل ترحم است! دشمن اصلى آن کسى است که پشت سر این قرار مى‌گیرد، اما خودش را نشان نمى‌دهد. [2]
کسانی که حرف غیرخودی‌ها را تکرار می‌کنند
-        ما بیاییم با کسانى که نظام را قبول ندارند و عازم بر معارضه‌ى با نظامند، روزبه‌روز مرزهاى خود را کمرنگ کنیم و دائما با خودیها به جان هم بیفتیم! این درست نیست. [3]
غریبه‌ها در لباس خودی
-        شعارهاى انقلاب را که پرچمهاى راهنما در راه اعتلاء و سربلندى و آبادانى این کشور است، گرامى بدارید و با همه‌ى وجود از آن دفاع کنید و سهل انگارى نسبت به آن را از بیگانگانى که احیانا به لباس خودى در مى‌آیند و با زبان خودى سخن مى‌گویند، تحمل نکنید. [4]
خودی‌های مطلوب دشمن
-        دشمن، ایمان شما را سد مستحکم خود مى‌بیند و دلش مى‌خواهد این سد برداشته شود. حالا عناصرى از میان خود ما بیایند و بنا کنند این دیوار را تراشیدن یا سوراخ کردن. اینها گرچه خودى هستند، اما دارند براى دشمن کار مى‌کنند؛ دشمن هم روى اینها سرمایه‌گذارى مى‌کند. [5]
خودی‌هایی که دچار اضمحلال درونی شده‌اند
-        «خودیها ممکن است در یک نظام، بر اثر خستگى، بر اثر اشتباه در فهم راه درست، بر اثر مغلوب احساسات نفسانى شدن و بر اثر نگاه کردن به جلوه‌هاى مادى و بزرگ انگاشتن آنها، ناگهان در درون، دچار آفت‌زدگى شوند.» [6]
منحرفین از جریان خودی
-        «بعد از آن‌که حکمیت بر امیرالمؤمنین علیه‌الصلاةوالسلام تحمیل شد، عده‌اى از داخل اردوگاه آن حضرت – اینها دیگر خودى بودند؛ از بیرون نبودند – بلند شدند و شعار دادند: «لا حکم الا لله»؛ یعنى حکومت فقط از آن خداست. آرى؛ معلوم است و در قرآن هم هست که حکومت از آن خداست؛ اما اینها چه مى‌خواستند بگویند؟ اینها مى‌خواستند با این شعار، امیرالمؤمنین علیه‌الصلاةوالسلام را از حکومت خلع کنند. آن حضرت، نقشه‌ى آنها را افشاء کرد و گفت حکم و حکومت مال خداست؛ اما اینها این را نمى‌خواهند بگویند. اینها مى‌خواهند بگویند «لا امرة»؛ مى‌خواهند بگویند بایستى خدا بیاید مجسم شود و امور زندگى شما را اداره کند. یعنى امیرالمؤمنین نباشد! این شعار، عده‌اى را از اردوگاه امیرالمؤمنین علیه‌الصلاةوالسلام خارج کرد و به آن جماعت بدبخت نادان غافل ظاهربین و احیانا مغرض ملحق نمود و قضیه‌ى خوارج به وجود آمد.» [7]

 

 

 پاورقی:
[1]- بیانات در دیدار نمایندگان مجلس شوراى اسلامى، ۰۸/۰۳/۱۳۸۴
[2]- خطبه‌هاى نماز جمعه‌ى تهران، ۲۶/۰۹/۱۳۷۸
[3]- بیانات در دیدار اعضاى مجلس خبرگان، ۱۵/۰۶/۱۳۸۰
[4]- پیام به مناسبت گردهمایى مسؤولان انجمن‌هاى اسلامى دانشگاه‌ها، ۱۰/۰۵/۱۳۷۷
[5]- بیانات در دیدار خانواده‌هاى شهداى کرمان، ۱۲/۰۲/۱۳۸۴
[6]- بیانات در دیدار سپاه پاسداران و نیروى انتظامى، به مناسبت سوم شعبان، ۰۶/۱۱/۱۳۷۱
[7]- بیانات در خطبه‌هاى نماز جمعه‌ى تهران، ۲۶/۰۱/۱۳۷۹