شروع سال میلادی هر سال در شبکه اجتماعی گودریدز، تعداد کتابهایی که میخواهم در سال آینده مطالعه کنم را هدفگذاری میکنم. این چالش کمک میکند که برای خواندن و مطالعه بیشتر ترغیب شوم و میزان مطالعه سایر دوستانم را بدانم. احتمالا بسیاری از مخاطبان این وبلاگ هم در این چالش در گودریدز شرکت میکنند.
امسال نسبت به سال قبل ۲۶ کتاب کمتر خواندم و عدد ۶۶ کتاب در سال را ثبت کردم اما از این بابت ناراحت نیستم. هم در نشر صاد به فضل الهی کارهای بزرگی انجام شد که زمانم نسبت به سالهای قبل را محدودتر کرد و هم اینکه نگارش ۲ کتاب را آغاز کردهام که ان شالله طی ماههای آینده منتشر خواهد شد.
چالش مطالعه من طی ۷ سال گذشته به این صورت بوده است:
سال ۲۰۱۴: ۲۷ کتاب از ۴۰ کتاب
سال ۲۰۱۵: ۲۵ کتاب از ۴۰ کتاب
سال ۲۰۱۶: ۴۷ کتاب از ۶۰ کتاب
سال ۲۰۱۷: ۳۶ کتاب از ۸۰ کتاب
سال ۲۰۱۸: ۶۶ کتاب از ۸۰ کتاب
سال ۲۰۱۹: ۹۲ کتاب از ۱۰۰ کتاب.
سال ۲۰۲۰: ۶۶ کتاب از ۱۰۰ کتاب.
برای سال آینده هم بعد از مشورت با دوستان خوبم در کانال تلگرامی و صفحه اینستاگرامیام عدد ۸۰ کتاب را انتخاب کردهام. به نظرتان هدفگذاری معقولی است؟
حسین اسرافیلی گوشزد کرده که در کافهها، شعرهای غیراخلاقی خوانده میشود. دلیل آن را زیاد شدن این نشستها دانسته و اینکه شهرداری در هر خانه فرهنگ محله این انجمنها را برگزار میکند و افراد فاقد صلاحیت مسئول تشکیل این جلسات هستند. تا به این جا درست؛ سوال این است که برای تشکیل چنین جلساتی به صورت غیر رسمی و مردمی چه راهکاری وجود دارد؟ این مسئله در حوزه کتابخوانی هم وجود دارد. جلسات انقدر رسمی میشود که فراگیر نمیشود. و اگر بخواهیم مردمی برگزار کنیم انقدر از رسمیت دور میشویم که معلوم نیست برگزاری جلسه اثر فرهنگی مثبتی داشته باشد.
وضعیت کتابخوانی در ایران را چگونگی ارزیابی میکنید؟ به نظر من مردم ما خیلی از مطالعه دور نیستند و آنقدرها آش شور نیست که در رسانهها به آن دمیده میشود. سال گذشته در مصاحبه با جام جم آنلاین گفتم که وضعیت کتاب در ایران از میانگین جهانی بهتر است. آمارهای مرتبط با اثبات همین حرف را میتوانید در همان گفتگو بخوانید. معتقدم اگر سایر مؤلفههای صنعت نشر مانند تولید محتوای مبتنی بر نیاز، تبلیغ و ترویج و معرفی کتاب، امانت مناسب، توزیع و فروش و تحقیقات بازار و... را درست انجام دهیم، مردم از کتاب استقبال خواهند کرد. اما این حرفها به این معنی نیست که از وضعیت موجود راضی هستیم. به نظرم میتوان با راهکارهایی این وضعیت را بهبود بخشید.
فرهنگ ما از زمانهای دور تشویق به در میان جمع بودن دارد. جمعگرایی هر چند با فراز و نشیب در جامعه همراه باشد اما در میان طیف وسیعی از مردم جریان دارد. در مقابل عموما کتابخوانی را یک فعالیت فردی و در انزوا تعریف کردهایم؛ حال آنکه حافظخوانیهای شب یلدا و نقالیها از شاهنامه و ... نشان از این دارد که ایرانیان تمایل به کتابخوانی در جمع هم دارند. البته که در این پست وبلاگی، به دنبال نگارش یک مقاله علمی با همه خصوصیات آن نیستم اما مواردی که نوشته شد حاکی از آن است که برای بهبود وضعیت کتابخوانی، میتوان به جمعخوانی کتاب به عنوان یک راهکار نگریست.
سعی داریم با کمک همه مردم، یک هویت به نام «همخوان» ایجاد نماییم که در همه شهرهای کشور، هر جا که بتوانیم دور هم کتاب بخوانیم، کتاب معرفی کنیم و کتاب نقد کنیم. اگر تمایل دارید به ما کمک کنید، ما منتظرتان هستیم. فعلا از طریق اکانت اینستاگرامی hamkhaan.ir با ما در ارتباط باشید تا ان شالله بتوانیم در کنار هم کانالهای ارتباطی بیشتری تعریف کنیم.
این یادداشت در شماره ۵۱۵۰ روزنامه جام جم (امروز) منتشر شده است.
دیروز تفاهمنامهای میان «سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران» و «آموزش و پرورش» منعقد شد. بر اساس این تفاهمنامه که با هدف تقویت نقشآفرینی دانش آموزان در مدیریت فرهنگی شهر تهران امضا شد؛ سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران با ایجاد تسهیلات برای بازدید گروهی دانش آموزان از موزهها و خانهموزههای زیرمجموعه سازمان و فضاهای فرهنگی و اماکن تاریخی و گردشگری راه را برای آشنایی دانش آموزان با فرهنگ شهر تهران هموار خواهد کرد. سازمان دانش آموزی نیز بعد از امضای این تفاهم نامه همکاری، با ایجاد تشکل درون مدرسهای «پیشتاز شهریار» و تولید محتوای آموزشی و تامین مربیان و استادان برای برگزاری دورههای مهارت تشکیلاتی و اجتماعی در فرهنگسراها و خانههای فرهنگ زمینه را برای نقش آفرینی دانشآموزان در برنامههای فرهنگی شهر تهران آماده میکند.
در میان موضوعاتی که در این تفاهم نامه وجود دارد، به نظر میرسد که «باغ کتاب» نقش محوری دارد که بنا بر گفته مدیر آن در آیین امضای این تفاهم نامه، قصد دارد نگاه جدیدی را جایگزین تفکر سنتی در حوزه آموزش کند و هدف باغ کتاب را «کتابفروشی» نمیداند بلکه «ایجاد کردن خواننده» میداند. در این راستا، باغ کتاب که در حال حاضر روزانه ۲ هزار نفر بازدید گروهی دانش آموزی دارد، تلاش میکند با در اختیار قرار دادن ۱۴ هزار متر مربع «مرکز بازیهای علمی»، دانش آموزان را در فضای بازیگونه به علم و دانش علاقهمند کند.
ضمن قدر دانستن این اقدامات، باید گفته شود برای اینکه ما بتوانیم سرانه مطالعه کشور را متناسب با سابقه فرهنگی کشورمان افزایش دهیم، نیاز به زنجیرهای از اقدامات است که شاید ایجاد یک مکان به وسعت ۳۰ هزار متر مربع در پایتخت کشور، اولویت اول نباشد.
بیش از همه چیز ما نیاز داریم که نگاهمان به نشر را تغییر دهیم. تا زمانی که نگاه ما به نشر از جنس یک صنعت وابسته به نفت است و معتقد باشیم برای اینکه کتاب وارد سبد مصرفی خانوار شود حتما باید یارانه به آن تعلق گیرد، بقیه زنجیره هم مطابق آن پیش خواهد رفت.
نگاه به نشر به عنوان یکی از اجزای اصلی صنایع خلاق در جهان امروزی، میتواند گرهگشا باشد. اگر بخواهیم با رویکرد صنایع خلاق صنعت نشر در کشور را توسعه دهیم و زنجیره ارزش آن را ایجاد کنیم، نیاز است که بخشهای مختلف این صنعت، متناسب با هم رشد کند. اگر دانشآموزان را در یک شهر به باغ کتاب میبریم تا نگاه جدید به علم و دانش بیابند، باید همزمان اقدامات بزرگ دیگری انجام دهیم. بازیگران مختلف این عرصه باید هر کدام نقش جدید خود را بشناسند و با همافزایی با سایر بازیگران، به توسعه زیستبوم کمک کنند تا از این توسعه خود نیز منتفع شوند.
دولت باید در عمل، نه در شعار، به کاهش تصدیگری خود و مردمی کردن این صنعت که خواسته انقلاب اسلامی نیز هست، پایبند باشد. دولت باید با تنظیم لوایح و قوانینی به صورت شفاف تصمیم خود را در رابطه با عضویت در کنوانسیون برن (کپی رایت)، مردمی کردن ممیزی کتاب و همچنین شفافیت یارانههای کاغذ و خرید کتاب اعلام کند. تصمیم هر چه باشد، اعلام آن بهتر از ابهام و تردید هر روزه آن است. دولت باید برنامه عملیاتی برای نهاد کتابخانههای عمومی آماده نماید تا در هر شهری بتوان امکاناتی شبیه پارک علمی باغ کتاب را برای دانش آموزان ایجاد کرد. همچنین دولت و حاکمیت باید بتوانند با اجرایی کردن قانون حمایت از مولفان در سطح ملی، از کپیهای غیرقانونی کتب در فضای مجازی جلوگیری کند. این اقدام بزرگترین کاری است که دولت برای حمایت از کتاب الکترونیک -که در آینده رشد قابل توجهی خواهد داشت- میتواند انجام دهد.
بخش خصوصی و بازار باید بداند اگر بازگشت سرمایه در این صنعت، کمی زمانبر است اما سود حاصل از آن میتواند مانند کشورهایی که رونق بازار نشر را تجربه میکنند، قابل توجه باشد. بخش خصوصی باید بداند که نگاه سنتی چند دهه قبل را باید فراموش کند و به بازار نشر به عنوان یک صنعت خلاق نگاه کند. بازاری که در آن کتاب الکترونیک سهم قابل توجهی دارد و همچنین ارتباط آن با سایر صنایع خلاق مانند سینما، بازی ویدئویی و اسباب بازی جدی است.
در این میان توجه به خواست و سلیقه مردم باید در دستور کار ناشران قرار گیرد. استثناهایی که در بازار کتاب کشور پرفروش شده است، نشان داده که اگر کتاب خوبی نوشته شود و خوب بازاریابی شود، مردم به آن اقبال نشان خواهند داد. یادمان نرود که این استثناها در حالی رخ داده است که بسیاری از شهرهای کشور دارای کتابفروشی در سطح متوسط هم نیستند. ناشران باید به توسعه زیستبوم این صنعت بیاندیشند تا خود نیز از آن منتفع شوند. ادغام بسیاری از ناشران خرد در کشور، میتواند از سوی خود ناشران صورت گیرد. کشوری با جمعیت ۸۰ میلیون نفری به ۱۴ هزار ناشر نیاز ندارد در حالی که بسیاری از آنان فعالیت جدی انتشاراتی ندارند. وجود این ناشران با کتابهای سطح پایین که اغلب تیراژ بسیار پایینی هم دارند، نه سودی به حال آنان دارد – به جز پر کردن رزومه- و نه به حال کشور. اما ادغام آنان و تجمیع ظرفیتها و توان آنان میتواند مثمرثمر باشد.
قشر فرهیختهتر مردم نیز باید بدانند که در دنیای رسانههای نوین، همین مردم هستند که باید نقش رسانه را در این عرصه بازی کنند. معرفی کتب خوب، هدیه دادن کتاب در مناسبتهای مختلف، کتابخوانی در منزل جهت ایجاد عادت کتابخوانی در کودکان، اضافه کردن کتاب به سبد مصرفی خانوار میتواند سادهترین اقدامات باشد.
کار سختی نیست. پژوهشها اثبات کردهاند افرادی که ۹ کتاب غیردرسی را پشت سر هم میخوانند، دیگر نمیتوانند لذت کتابخوانی را ترک کنند و به آن اعتیاد پیدا میکنند. بیایید آن را تجربه کنیم، تا در آینده نزدیک شاهد باشیم که وقتی از دانش آموزان میپرسیم «در آینده چه شغلی میخواهی داشته باشی؟» با افتخار بگویند «نویسندگی». بدانیم برای رونق صنایع خلاق، راهی به جز در اختیار داشتن تولید کنندگان حرفهای محتوا نداریم.