پژوهشگروبلاگ شخصی قاسم صفایی نژاد

۱۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مرگ» ثبت شده است

شخصی

به همین سادگی!

یک روز از هفته دوم فروردین که از محل کار برمی‌گشتم به سمت منزل، در میدان انقلاب با جوانی مواجه شدم که کنار پیاده رو افتاده بود و از گوشه ابروانش خون جاری بود. یک جوان قد بلند و چهار شانه که گویا هنگام راه رفتن پایش به زمین گیر می‌کند و زمین می‌خورد و سرش به جدول کنار پیاده‌رو می‌خورد. به همین سادگی!

من وقتی رسیدم که جوان قدرت هیچ واکنشی نداشت و تنها با چشمانش به مردم التماس می‌کرد که کاری بکنند. اورژانس از مردم اسم و فامیل او را می‌پرسید تا ثبت کند اما کسی اسم و فامیل او را نمی‌دانست.

بعد از دقایقی اورژانس آمد و او را برد؛ ان شالله که زنده باشد اما از آن روز فکر می‌کنم که این دنیا به هیچ نمی‌ارزد. آماده باشیم برای آن روز که شاید برای دل خوش کردن خودمان آن را چند صباحی دیرتر بدانیم اما هست.

زود یا دیر؟

گفت: «مسلما! اما اگر شما زودتر نمیرید، دیرتر که خواهید مرد. آن وقت باز هم همین مسئله پیش روی شما قرار خواهد گرفت. چگونه این آزمایش سخت را تحمل خواهید کرد؟» جواب دادم آن را درست همچنان که در این لحظه تحمل می‌کنم، تحمل خواهم کرد.

این جملات در صفحات پایانی کتاب بیگانه اثر آلبر کامو، ذهن مرا به خود مشغول کرد. این جملات در حالی بیان می‌شود که مرسو (شخص اول داستان) محکوم به اعدام شده است و کشیش در روزهای پایانی عمر او برای هدایت او به زندان آمده است. اینکه آلبر کامو چه اعتقاداتی داشته است و در این کتاب می‌خواسته چه نتیجه‌ای بگیرد در اینجا مدنظرم نیست. 

چیزی که مرا به فکر واداشت این بود که به راستی اگر ما زودتر نمیریم، دیرتر که خواهیم مرد. به هر حال مانند افرادی که اعدامی هستند و می‌دانند تا چند وقت دیگر اعدام می‌شوند ولی کاری از دستشان برنمیاد برای جبران کم‌کاری و اشتباهات، ما هم دیر یا زود خواهیم مرد. یا حتی مانند افراد مریضی که بیماری‌شان مداوایی ندارد و شاید بیشتر از اعدامی‌ها -به شرط اراده- کاری از دستشان بربیاد، ما هم چنین سرنوشتی منتظرمان است. چرا پس وقتی از کم‌کاری و اشتباهمان آگاهیم، آنها را به آینده موکول می‌کنیم؟ 

چرا وقتی می‌دانیم مرگ انقدر نزدیک است، خود را مهیای چشیدن آن نمی‌کنیم؟

یادداشت شخصی

عقاب مرگ

عقاب مرگ رو که بالا سر خودت حس کنی، خیلی چیزا تغییر می‌کنه. یادآوری مرگ برای آدمای گناهکاری مثل من، یادآوری گناهان انجام شده است که بعضا هنوز که هنوزه لذتش زیر زبون آدمی مونده. من و امثال من فرق داریم با اونایی که دوس دارند مرگ رو بچشند. (+) ماها وقتی عقاب مرگ رو می‌بینیم دعا می‌کنیم که ای کاش الان موقع شکار ما نباشه و لذت تمام گناهانمون رو فراموش می‌کنیم. دلیل هم داره؛ چون به این فکر می‌کنیم که الان اگه رفتیم به سرای آخرت، دیگه نه تنها این گناهان انجام شده هیچ لذتی نداره، بلکه علاوه بر عذابی که داره، شرمندگی هم میاره. اونجا دیگه ستارالعیوبی برای گناهکار به کار نمیاد مگر اینکه توبه‌ای پذیرفته شده باشه. اونجا دیگه «یوم تبلی السرائر» هست. بخاطر همینه که میگن یکی از بیشترین عذاب‌های اون دنیا شرمندگیه. اینطور میشه که دیگه لذت گناهانی هم که کردی از نظرت میره، چون می‌بینی اگه بمیری نه تنها اون گناهان لذت و سودی نداره، بلکه...
اما وقتی عقاب مرگ شکار نمی‌کنه، اونجاست که میگیم:

چه خوب شد در معصیت مرگم نیامد

ممنون از اینکه باز با ما یار بودی
 

یادداشت یادداشت‌ها

چشیدن مرگ

همه شنیده‌ایم که: «کل نفس ذائقه الموت»* (هر نفسی طعم مرگ را می‌چشد)

بزرگی گفت:

می‌فرماید ما طعم مرگ را می‌چشیم، نه اینکه مرگ ما را بچشد. ما مرگ را می‌چشیم، مرگ را سر می‌کشیم، مرگ تمام می‌شود و ما وارد مرحله بعدی زندگی می‌شویم.

 

 

* آل عمران 185، انبیا 35، عنکبوت 57

یادداشت

وسایل زندگی

این چند وقت که خانواده خانمم مشغول تهیه بعضی از اقلام جهیزیه بودند، داشتم به این فکر می‌کردم که: انقدر که ما در تهیه وسایل زندگی حواسمان به تک تک جزییات هست و در حد توان به دنبال بهترین وسایل هم می‌گردیم، آیا به فکر وسایل زندگی آخرت خود هم هستیم؟ امام سجاد می‌فرمایند که خانه قبر با عمل صالح فرش می‌شود. همین یک قلم را آماده کرده‌ایم؟