- یه نفر به شما یه چاقو امانت میده. فردا میاد امانتش رو پس بگیره؛ به نظر شما باید چاقو رو بهش پس داد یا نه؟
طبیعتا جواب بله است و امانتداری کاری پسندیده.
* یه داده و اطلاعات بهتون اضافه میشه:
- شما متوجه میشید که کسی که چاقو رو به شما داده، میخواد چاقو رو پس بگیره و با همون چاقو بره یه مظلومی رو به قتل برسونه. شما هم هیچ راهی ندارید که به مظلوم اطلاع بدید که فرار کنه. آیا باید چاقو رو پس بدید؟
طبیعتا جواب خیر است و نجات جان مظلوم مهمتر از امانتداری!
* حالا یکی از بیرون میبینه شما امانت رو پس نمیدید؛ راجع بهتون قضاوت میکنه که شما آدم معتمدی نیستید.
+ در روابط اجتماعی بعضا بیش از اینها تزاحم داریم. بعضا هفت یا هشت یا حتی بیشتر امر پسندیده و ناپسندیده کنار هم قرار میگیرن و آدم باید در لحظه تصمیم بگیره و بهترین کار رو انجام بده. باید هم دانش خودمون رو زیاد کنیم و هم خودسازی کنیم.
++ این روزها که خبرهای جعلی و تحلیلهای دروغین زیاده، هر چیزی رو به راحتی باور نکنیم.
باباجون آدم تا یک چیزی رو خودش مزه نکرده چطور میخواد به بقیه بگه چه مزهای داره؟ فکر کن یه میوهای رو از یه کشوری بیاورند که هنوز کسی نخورده. بعد همه شروع کنن از مزه میوه حرف زدن. چه فایده. باید یکی بخوره. چیزی بگه؛ بعد ذره ذره همه بخورن. پیغمبر که حرف میزد همه چیز رو خورده بود. خدا رو چشیده بود. دکان و بازاری که خدا خدا نمیکرد. از کسی پول نمیگرفت که یادش بدهد خدا خدا کند. دلش میسوخت.
پیامبر بیمعجزه، صفحه ۵۵
نویسنده: محمدعلی رکنی
هوا این روزها به شدت گرم است اما هر روز صبح که از خانه راه میافتم، پنجره خودرو را تا جایی که هر روز ترافیک شروع میشود پایین میکشم و خنکای صبحگاهی را تنفس میکنم. هر چند شروع ترافیک، با خود گرما را به همراه میآورد و مجبورم کولر ماشین را روشن کنم اما امروز صبح هوا کمی خنکتر بود. همین باعث شد حواسم نباشد که طبق عادت روزمره شیشهها را بالا بدهم و کولر را روشن کنم.
خودروی پرشیا کنار خودروی من در ترافیک متوقف بود. کنار آن هم یک خاور متوقف بود. راننده خاور سرش را از شیشه پنجره بیرون آورد و به راننده پرشیا گفت: «ماشینت خیلی دود میکنهِ، بدجوری به روغن سوزی افتاده، اینطوری موتور ماشینت میاد پایین. حتما درستش کن.» راننده پرشیا تشکر کرد و گفت دقت نکرده بودم.
داشتم با خودم فکر میکردم که اگر امر به معروف را به این شیوه انجام دهیم چقدر کارگر و موثر میفتد.
- راجع به فعلی که اتفاق افتاده حرف بزنیم و شخصیت فاعل را زیر سوال نبریم. نگوییم تو بیعرضه هستی یا نابلدی، بگوییم ماشینت دود میکند.
- علت اتفاق افتاده فعل را اگر میدانیم بگوییم. فعل را بر اساس عمد فاعل نگذاریم و آن را سهوی بدانیم و کمکش کنیم راحتتر موضوع را حل کند. بگوییم به روغن سوزی افتاده.
- نتیجه عملش را دوستانه بگوییم. قصدمان از گفتن این جملات پیشگیری از اتفاقات بد بعدی باشد و از روی نوعدوستی امر به معروف کنیم و نه تحقیر دیگری و خودپسندی. بگوییم اینطوری موتور ماشینت میاد پایین.
- به او انگیزه بدهیم که عملش را اصلاح کند. بگوییم حتما درستش کن.
-------------------------------------
پ.ن ۱: امر به معروف از جلوههای رحمت خداست. قصد از امر به معروف سعادت سایر انسانهاست و نه تحقیر و دشمنی. جایی که نیت آمر به معروف درست نباشد، حتی ممکن است نتیجه عکس بگیریم. حواسمان جمع باشد.
پ.ن ۲: این جملات امام در کتاب آداب نماز را از دست ندهید: دلهای سخت را برق عاطفه قلبت نرم کند
کتاب «بایدها و نبایدها» اثر شهید دکتر بهشتی توسط انتشارات بقعه در 190 صفحه در سال 1379 منتشر شده است. این کتاب در برگیرنده سلسله مباحث شهید بهشتی در جلسات تفسیر قرآن پیرامون آیات 102 تا 110 سوره آل عمران است. موضوع اصلی این کتاب «امر به معروف و نهی از منکر» است.
کتاب با مقدمه بنیاد نشر آثار و اندیشههای آیت الله شهید دکتر بهشتی آغاز میشود و سپس مطالب در 10 گفتار به همان زبان محاورهای منتشر شده است. البته تعداد جلسات ایشان 14 جلسه بوده که به دلیل پیدا نشدن نوارهای ضبط شده آن سخنرانیها در کتاب از آنها محروم هستیم اما به دلیل اینکه در ابتدای هر جلسه، شهید بهشتی مروری بر مباحث قبلی دارند، پیوستگی مطالب حفظ شده است.
شهید بهشتی در ابتدای بحث، با تعریف «معروف» و «منکر» از زبان قرآن اشاره میکنند که معروف «پسندیده همهکسفهم و همهکسشناس» است و منکر «بدیهای مطرود و مردود» که همه انسانها در همه زمانها و همه جوامع مطابق با فطرت خود آن را مییابند. مثلا عدل در همه زمانها و در همه جوامع خوب است و ظلم منکر. البته همیشه شناخت معروف و منکر به این راحتی نیست و در تزاحم و تصادف معیارها کار سختتر میشود تا جایی که تشخیص برخی امور فقط با رهبری جامعه است.
ایشان بهترین روش دعوت به معروف را عمل میدانند و از شعار دادن و توجیه کردن ابراز برائت میکنند. شهید بهشتی در ادامه کارکرد اجتماعی امر به معروف و نهی از منکر را مطرح میکنند و پس از آن خواسته قرآن از مسلمانان را تبدیل شدن به جامعهای که دعوت کننده به خیر باشد میدانند؛ دعوتی که از طریق ساختن جامعه نمونه تحقق مییابد.
قبلا در این وبلاگ، 11 بند خواندنی از این کتاب را در بخش نقل قول گنجانده بودم که توصیه میکنم با خواندن آنها به خواندن کامل کتاب علاقهمند شوید. عناوین این 11 بند در زیر آمده است که میتوانید برای خواندن آنها روی آن کلیک کنید:
دو نوع پیغمبر/امامدوستی
آیا جامعه ما «خیر» است؟
اسیر القاب نشویم
دعوت به خیر یعنی چه؟
به جای شعار، زندگی را انسانیتر کنیم!
انسان تربیت شده اسلام: عاشق عاقل
آدرس خدا را از عدل جدا نکنیم!
راه روشن اسلامشناسی
کدام جامعه خوب است؟
مذهبیهای خام و بیمخ!
جامعه آدمها نه برّهها!
نسخه کاغذی این کتاب را میتوانید به قیمت 6750 تومان از اینجا بخرید. همچنین نسخه الکترونیکی این کتاب را به صورت رایگان از طاقچه دریافت نمایید. همچنین نظرات کاربران گودریدز را میتوانید از اینجا بخوانید.
از صدوق در کتاب علل الشرائع از امام صادق علیه السلام؛ «قال: قال امیرالمومنین علیه السلام: ان اللّه لا یعذب العامة بذنب الخاصة الا اذا عملت الخاصة بالمنکر سرّاً من غیر ان تعلم العامة، فاذا عملت الخاصة بالمنکر جهاراً فلم تغیر ذلک العامة استوجب الفریقان العقوبة من اللّه عزوجل.» خدا تودهها را به کیفر گناه زبدهها مشمول عقاب و کیفر خویش نمیکند. اما چه وقت؟ وقتی که زبدهها فقط گناهان شخصی سرّی داشته باشند؛ گناهانی داشته باشند سرّی، که آثارش به خارج سرایت نمیکند، بلکه فقط یک تخلف شخصی سرّی است. اما وقتی زبدهها آشکارا مرتکب کارهای ناپسند شوند و توده در صدد جلوگیری از این زبدهها برنیاید، هر دو مستحق کیفر خدای عزوجل خواهند بود.
این حدیث ناظر به مسئولیت تودهها برای نگهداری زبدهها در راه خیر و صلاح است و از آن حدیثهاست که باید زمینه اصلی یک بخش عمده از مسائل مربوط به نظام اداری و اجتماعی و اصلاح کار قرار میگیرد... آقایی کار خلافی میکند و فردی عامی به او میگوید آقا، این کار شما خلاف است؛ چرا کردی؟ پاسخ میشنود: «برو! عالم را با جاهل بحثی نیست.» بنده خدا هم سرش را زیر میاندازد و میرود. امیر مرتکب خلافی میشود؛ یک فرد عادی به او میگوید آقا، چرا این خلاف را کردی؟ پاسخ میشنود: «پس انضباط اجتماعی کجا رفته! به من میگویند مافوق و به تو میگویند مادون. مادون را با مافوق بحثی نیست!» برو بابا با آن علمت ای عالم! برو بابا ای رئیس و مافوق با آن انضباط تشکیلاتیات! برو کشکت را بساب! اینها به درد اسلام نمیخورد. به تو میگویند عالم، نمیگویند معصوم؛ به تو میگویند مافوق، نمیگویند معصوم. در نظام اسلامی فقط یک مقام غیر مسئول است که آن هم خداست. اوست که: «لا یسئل عما یفعل و هم یسئلون»؛ بقیه همه مسئولاند. پیغمبر و امام هم در آن درجاتی که غیر مسئولاند به دلیل اعتقاد به عصمت آنهاست؛ اما این چه ربطی دارد به دیگران؟ بقیه همه مسئولاند. هیچ زیربنای اجتماعی از آن زیربنای شوم خطرناکتر نیست که انسانی، یا انسانهایی، بتوانند هر چه میخواهند بکند بیآنکه بشود بر آنها خرده گرفت و بیآنکه بشود از آنها بازخواست کرد. مسئولیت در جامعه اسلامی مسئولیت متقابل است. همه نسبت به یکدیگر مسئولاند. «کُلّکُم راع و کلّکم مسئولٌ عَن رعیة»
بنابراین، آن عامی که به عالم خرده میگیرد و میگوید این کار شما خلاف به نظر میرسد، اگر در پاسخ انتقادش شنید که «برو، عالم را با جاهل بحثی نیست»، یک وظیفه بیشتر ندارد؛ به نظر من وظیفهاش این است که دیگر به دیده عالم به آن فرد ننگرد، چون او جاهلی است اصطلاحدان، نه عالمی رهشناس. آن فرد مادون که از زبان مافوقش در برابر هر انتقاد میشنود که «من رئیس تو هستم، پس انضباط اداری و تشکیلاتی یا حزبی کجا رفته؟» باید به او به دیده مافوق ننگرد. این طاغوتی است که بر مسند کبریایی تکیه زده و شایسته اطاعت و فرمانبری نیست. جامعه اسلامی جامعه هوشیارها و زباندارهاست. جامعه اسلامی جامعه مردم فضول است؛ نه از آن فضولهایی بیجا و نه... زباندار به این معنا که بره نیست. جامعه برهها نیست؛ جامعه آدمهاست. آدمی که انتقاد میکند و در کار همه دقت میکند. اما به خاطر چی؟ به خاطر پاسداری از محترمترین چیزها: حق و عدل. حق و عدل از همه کس محترمتر است.
بایدها و نبایدها، صفحه 183 و 184
نویسنده: شهید بهشتی